317
شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم

۵۲۱.تفسير الطبرى - به نقل از ابن عبّاس - : عبد اللَّه بن صيف و عَدى بن زيد و حَرث بن عَوف ، به يكديگر گفتند: بياييد صبحگاهان ، به آنچه بر محمّد و ياران او نازل شده ، ايمان بياوريم و شامگاهان ، بِدان كافر شويم تا بدين وسيله ، دينشان را بر آنان مشتبه سازيم . شايد آنها نيز همان كارى را بكنند كه ما مى‏كنيم و در نتيجه، از دينشان برگردند. پس خداوند عزّ وجلّ اين آيات را در باره آنان فرو فرستاد: (اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل در مى‏آميزيد؟) تا (و خدا ، گشايشگرِ داناست) .

۵۲۲.تفسير العيّاشى - به نقل از عبد اللَّه بن سنان - : از امام صادق عليه السلام در باره اين سخن خداوند : (بگو: چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده ، نازل كرده است؟ [همان كتابى ]كه براى مردم ، روشنايى و ره‏نمود است و آن را به صورت طومارها در مى‏آوريد [و برخى از ]آن را آشكار مى‏سازيد) پرسيدم . فرمود: «آنها آنچه را مى‏خواستند ، پنهان مى‏داشتند، و آنچه را مى‏خواستند ، آشكار مى‏ساختند».
در روايت ديگرى از آن حضرت آمده است كه ايشان فرمود: «آن را در طومارها مى‏نوشتند . سپس آنچه را مى‏خواستند ، آشكار مى‏داشتند و آنچه را مى‏خواستند ، پنهان مى‏داشتند» و فرمود: «هر كتابى كه نازل شده، نزد اهل علم (ائمّه عليهم السلام) است».

۵۲۳.تفسير القمّى: و سخن او: (بزرگى خدا را چنان كه بايد ، نشناختند) ، يعنى بزرگى خدا را نشناختند كه او را به صفاتش وصف كنند ، (آن گاه كه گفتند: خدا بر هيچ بشرى ، چيزى نازل نكرده است) . گوينده اين سخن ، قريش و يهود بودند . پس خداوند در پاسخ آنان ، دليل آورد و فرمود: (بگو) به ايشان - اى محمّد - : (چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده ، نازل كرده است ؟ [همان كتابى ]كه براى مردم ، روشنى و ره‏نمود است و آن را به صورت طومارها در مى‏آوريد [و ]آن را آشكار مى‏سازيد) ؛ يعنى به قسمت‏هايى از آن ، اقرار مى‏كنيد (و بسيارى را پنهان مى‏كنيد) ؛ يعنى بسيارى از خبرهاى مربوط به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را . (در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‏دانستيد و نه پدرانتان ، [به وسيله آن‏] به شما آموخته شد. بگو: «خدا [همه را فرستاده است‏]» . آن گاه بگذار كه در ژرفاى خود ، به بازى [سرگرم ]شوند) ؛ يعنى در اين تكذيب كردن‏هاى خود ، غوطه‏ور و به آنها سرگرم شوند.

۵۲۴.زاد المسير - در باره آيه : (و آن گاه كه گفتند : «خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده ، بزرگى خدا را چنان كه بايد ، نشناختند)۱ - : در سبب نزول آن ، هفت قول است:
اوّل ، اين كه : مالك بن صيف، رئيس يهوديان، روزى نزد پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد . پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود: «تو را به آن كسى كه تورات را بر موسى فرو فرستاد ، سوگند مى‏دهم كه آيا در آن ، آمده است كه خدا ، عالم فربه را دشمن مى‏دارد؟» .
مالك گفت: آرى. فرمود: «تو همان عالم فربه هستى»۲ . مالك ، عصبانى شد و گفت: (خدا بر هيچ بشرى ، چيزى نازل نكرده است) . پس اين آيه نازل شد.
اين مطلب را ابو صالح ، از ابن عبّاس ، روايت كرده است. سعيد بن جُبَير و عِكرَمه نيز گفته‏اند كه [آيه‏] در باره مالك بن صيف ، نازل شده است.
دوم . يهوديان گفتند: اى محمّد ! خدا ، كتابى بر تو نازل كرده است؟ فرمود: «آرى».
گفتند: به خدا سوگند كه خداوند ، هيچ كتابى از آسمان ، نازل نكرده است.
پس اين آيه نازل شد. اين قول را والِبى ، از ابن عبّاس ، روايت كرده است.
سوم . يهوديان گفتند: اى محمّد ! موسى ، الواحى را از جانب خدا آورد . پس تو نيز همانند موسى، نشانه‏اى براى ما بياور. در اين هنگام ، اين آيات نازل شد: (اهل كتاب ، از تو مى‏خواهند كه كتابى از آسمان ، برايشان فرود آورى) تا (بزرگى) .۳
و چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از كارهاى زشتشان براى آنان گفت، گفتند: به خدا سوگند كه خداوند ، نه بر تو چيزى نازل كرده است ، نه بر موسى، نه بر عيسى و نه بر هيچ بشر ديگرى . پس اين آيه نازل شد. اين قول ، از محمّد بن كعب است.
چهارم . اين آيه ، در باره يهود و نصارا نازل شد كه خداوند به ايشان علم داد ؛ ولى آنها از علم خود ، سودى نبردند. اين قول ، از قتاده است.
پنجم . آيه در باره فنحاص يهودى نازل شده است. او همان كسى است كه گفت: (خدا بر هيچ بشرى ، چيزى نازل نكرده است). اين قول ، از سدّى است.
ششم . آيه در باره مشركان قريش ، نازل شده است. آنها بودند كه گفتند: به خدا سوگند ، (خدا بر هيچ بشرى ، چيزى نازل نكرده است). اين قول را ابن ابى نَجيح ، از مجاهد ، روايت كرده است.
هفتم . اوّل آيه تا (مِنْ شَىْ‏ءٍ) ، در باره مشركان قريش است، و اين سخن خداى متعال : (چه كسى كتابى را كه موسى آورده ، نازل كرده است؟) ، در باره يهود. اين قول را ابن كثير ، از مجاهد، روايت كرده است.

1.انعام : آيه ۹۱ .

2.در تفسير الكشّاف (ج ۲ ص ۲۵) افزوده است : تو از مالت كه يهود به تو داده‏اند چاق شده‏اى ، كه در اين هنگام مردم خنديدند (ر . ك : تفسير سمرقندى : ج ۱ ص ۴۸۶ ؛ تفسير فخر رازى : ج ۱۳ ص ۷۴) . احتمال هم دارد كه معناى مجازى داشته باشد ؛ همان طور كه قرطبى در تفسيرش (ج ۱۵ ص ۳۳۳) پس از نقل حديث نبوى «خداوند افراد فرفروش سرخوش را دشمن مى‏دارد ، و هر دل اندوهگين را دوست مى‏دارد . خداوند اهل خانه گوشت‏خواره را و هر دانشمند چاق را دشمن مى‏دارد»، گفته است : مقصود از اهل خانه گوشت‏خواره ، كسانى هستند كه با غيبت كردن ، [در واقع‏] گوشت مردم را مى‏خورند . و اما دانشمند چاق ، آن دانش‏اندوخته عالم است كه علمش را به كسى نمى‏گويد . يعنى دانش خود را افزون مى‏كند ، اما با آن سودى به مردم نمى‏رساند . اين را ماوردى نقل كرده است . در كتاب الكافى حديثى از امام صادق عليه السلام در باره «خانه گوشت» آمده كه اين معنا راتأييد مى‏كند و آن اين است : شخصى به امام صادق عليه السلام گفت : از سوى ما شيعيان نقل مى‏كنند كه خداوند عزيز و جليل ، خانه گوشت را دوست ندارد ، امام فرمود : راست گفته‏اند ؛ اما نه به آن معنا[ى ظاهرى‏] . بلكه خداوند عزيز و جليل ، خانه‏اى را كه در آن گوشت مردمان خورده مى‏شود ، دشمن مى‏دارد .

3.نساء: آيه ۱۵۳ - ۱۵۶.


شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
316

۵۲۱.تفسير الطبري عن ابن عبّاس : قالَ عَبدُاللَّهِ بنُ الصَّيفِ وعَديِ‏ُّ بنُ زَيدٍ وَالحَرثُ بنُ عَوفٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ : تَعالَوا نُؤمِن بِما اُنزِلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وأصحابِهِ غُدوَةً ونَكفُر بِهِ عَشِيَّةً ، حَتّى‏ نَلبِسَ عَلَيهِم دينَهُم ، لَعَلَّهُم يَصنَعونَ كَما نَصنَعُ ، فَيَرجِعوا عَن دينِهِم . فَأَنزَلَ اللَّهُ عزّ وجلّ فيهِم : (يَأَهْلَ الْكِتَبِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَطِلِ) إلى‏ قَولِهِ (وَاللَّهُ وَ سِعٌ عَلِيمٌ)۱ .۲

۵۲۲.تفسير العيّاشي عن عبداللَّه بن سنان : سَأَلتُ أبا عَبدِاللَّهِ عليه السلام عَن قَولِ اللَّهِ : (قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَبَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى‏ نُورًا وَهُدىً لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا) قالَ : كانوا يَكتُمونَ ما شاؤوا ويُبدونَ ما شاؤوا ، وفي رِوايَةٍ اُخرى‏ عَنهُ عليه السلام قالَ : كانوا يَكتُبونَهُ فِي القَراطيسِ ثُمَّ يُبدونَ ما شاؤوا ويُخفونَ ما شاؤوا ، وقالَ : كُلُّ كِتابٍ اُنزِلَ فَهُوَ عِندَ أهلِ العِلمِ .۳

۵۲۳.تفسير القمّي : وقَولُهُ : (وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ) قالَ : لَم يَبلُغوا مِن عَظَمَةِ اللَّهِ أن يَصِفوهُ بِصِفاتِهِ : (إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى‏ بَشَرٍ مِّن شَىْ‏ءٍ) وهُم قُرَيشٌ وَاليَهودُ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيهِم وَاحتَجَّ وقالَ : (قُلْ) لَهُم يا مُحَمَّدُ (مَنْ أَنزَلَ الْكِتَبَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى‏ نُورًا وَهُدىً لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا) يَعني تُقِرّونَ بِبَعضِها (وَتُخْفُونَ كَثِيرًا) يَعني مِن أخبارِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله (وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلَا ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ) يَعني فيما خاضوا فيهِ مِنَ التَّكذيبِ .۴

۵۲۴.زاد المسير : في سَبَبِ نُزولِها۵ سَبعَةُ أقوالٍ :
أحَدُها : أنَّ مالِكَ بنَ الصَّيفِ رَأسَ اليَهودِ ، أتى‏ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ذاتَ يَومٍ فَقالَ لَهُ رَسولُ اللَّهُ صلى اللَّه عليه و آله : أنشُدُكَ بِالَّذي أنزَلَ التَّوراةَ عَلى‏ موسى‏ ، أتَجِدُ فيها أنَّ اللَّهُ يُبغِضُ الحِبرَ السَّمينَ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : فَأَنتَ الحِبرُ السَّمينُ .۶ فَغَضِبَ ، ثُمَّ قالَ : (مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى‏ بَشَرٍ مِّن شَىْ‏ءٍ)۷ فَنَزَلَت هذِهِ الآيَةُ ، رَواهُ أبو صالِحٍ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ .
وكَذلِكَ قالَ سَعيدُ بنُ جُبَيرٍ وعِكرَمَةُ : نَزَلَت في مالِكِ بنِ الصَّيفِ .
وَالثّاني : أنَّ اليَهودَ قالوا : يا مُحَمَّدُ أنزَلَ اللَّهُ عَلَيكَ كِتاباً؟ قالَ : نَعَم ، قالوا : وَاللَّهِ ما أنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ كِتاباً؛ فَنَزَلَت هذِهِ الآيَةُ ، رَواهُ الوالِبِيُّ عَنِ ابنِ عَبّاسٍ .
وَالثّالِثُ : أنَّ اليَهودَ قالوا : يا مُحَمَّدُ ، إنَّ موسى‏ جاءَ بِأَلواحٍ يَحمِلُها مِن عِندِ اللَّهِ ، فَائتِنا بِآيَةٍ كَما جاءَ موسى‏ ، فَنَزَلَ : (يَسَْلُكَ أَهْلُ الْكِتَبِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَبًا مِّنَ السَّمَاءِ) إلى‏ قَولِهِ عَظِيمًا)۸فَلَمّا حَدَّثَهُم بِأَعمالِهِمُ الخَبيثَةِ ، قالوا : وَاللَّهِ ما أنزَلَ اللَّهُ عَلَيكَ ولا عَلى‏ موسى‏ وعيسى‏ ولا عَلى‏ بَشَرٍ مِن شَي‏ءٍ ، فَنَزَلَت هذِهِ الآيَةُ؛ قالَهُ مُحَمَّدُ بنُ كَعبٍ .
وَالرّابِعُ : أنَّها نَزَلَت فِي اليَهودِ وَالنَّصارى‏ ، آتاهُمُ اللَّهُ عِلماً فَلَم يَنتَفِعوا بِهِ؛ قالَهُ قَتادَةُ .
وَالخامِسُ : أنَّها نَزَلَت في فنحاص اليَهودِيِّ ، وهُوَ الَّذي قالَ : (مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى‏ بَشَرٍ مِّن شَىْ‏ءٍ) قالَهُ السُّدِّيُّ .
وَالسّادِسُ : أنَّها نَزَلَت في مُشرِكي قُرَيشٍ ، قالوا : وَاللَّهِ (مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى‏ بَشَرٍ مِّن شَىْ‏ءٍ) رَواهُ ابنُ أبي نَجيحٍ عَن مُجاهِدٍ .
وَ السّابِعُ : أنَّ أوَّلَها إلى‏ قَولِهِ (مِّن شَىْ‏ءٍ) في مُشرِكي قُرَيشٍ ، وقَولَهُ تَعالى‏ : (مَنْ أَنزَلَ الْكِتَبَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى‏) فِي اليَهودِ ، رَواهُ ابنُ كَثيرٍ عَن مُجاهِدٍ .۹

1.آل عمران : ۷۱ - ۷۳ .

2.تفسير الطبري : ج ۳ الجزء ۳ ص ۳۱۰ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۲۰۲ .

3.تفسير العيّاشي : ج ۱ ص ۳۶۹ ح ۵۸ - ۵۹ ، بحار الأنوار: ج ۹ ص ۲۰۶ ح ۷۲ .

4.تفسير القمّي : ج ۱ ص ۲۱۰ ، بحار الأنوار : ج ۹ ص ۲۰۵ ح ۷۱ .

5.إشارة إلى الآية (۹۱) من سورة الأنعام : (مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى‏ بَشَرٍ مِّن شَىْ‏ءٍ).

6.وزاد في تفسير الكشّاف (ج ۲ ص ۲۵) : قد سمنت من مالك الّذي يطعمك اليهود ، فضحك القوم . وراجع : تفسير السمرقندي : ج ۱ ص ۴۸۶ و تفسير الفخر الرازي : ج ۱۳ ص ۷۴ . ويحتمل أن يكون له معنى مجازياً وهي كما قال القرطبي في تفسيره (ج ۱۵ ص ۳۳۳) بعد نقل الحديث النبويّ «إنّ اللَّه يبغض البذخين الفرحين ويحبّ كلّ قلب حزين ويبغض أهل بيت لحميّن ويبغض كلّ حبر سمين» ؛ فأمّا أهل بيت لحمين : فالّذي يأكلون لحوم النّاس بالغيبة وأمّا الحبر السمين ، فالمتحبّر يعلم ولا يخبر بعلمه النّاس ، يعنى المتكثر من علمه ولا ينتفع به النّاس ، ذكره الماوردي . وجاء في الكافي ما يؤيّد هذا المعنى بالنسبة إلى بيت اللحم عن الإمام الصادق عليه السلام أنّ رجلاً قال له : إنّ من قبلنا يروون أنّ اللَّه - عزّ وجلّ - يبغض بيت اللحم ، فقال : صدقوا وليس حيث ذهبوا ، إنّ اللَّه - عزّ وجلّ - يبغض البيت الّذي تؤكل فيه لحوم الناس .

7.الأنعام : ۹۱ .

8.النساء : ۱۵۳ - ۱۵۶ .

9.زاد المسير : ج ۳ ص ۵۶ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، اصغر هادوي کاشاني، محمّد احسانى‏فر لنگرودى، علي‌رضا نظري خرّم، محمّدرضا حسين‌زاده، علي شاه‌ علي‌زاده، حميد رضا شيخي (مترجم)
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11502
صفحه از 506
پرینت  ارسال به