۴۸۲.امام على عليه السلام: خداوند سبحان ، هيچ گاه خلق خود را از وجود پيامبرى مُرسَل، يا كتابى آسمانى، يا حجّتى قاطع و يا راهى روشن ، بىبهره نگذاشته است ؛ پيامبرانى كه نه اندكْشمار بودنشان ، آنان را از ادامه كارشان ، باز مىدارد، نه بسيارىِ منكرانشان ، و خواه پيامبرى كه در گذشته بوده و نام پيامبر بعدى براى او گفته شده، يا پيامبرى كه در آينده آمده و پيامبر پيش از او ، وى را معرّفى كرده است. بر همين منوال ، نسلها گذشت و روزگاران ، سپرى شد و پدران رفتند و فرزندان ، جاى آنان را گرفتند.
۴۸۳.امام على عليه السلام: يهودىاى به نام جُرَيْجِره ، چند دينارى از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله طلبكار بود . آن را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطالبه كرد. ايشان فرمود: «اى يهودى ! اكنون ندارم كه بدهم».
يهودى گفت: اى محمّد ! رهايت نمىكنم تا به من بپردازى.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پس با تو مىنشينم» .
پيامبر با او نشست ، چندان كه در همان جا ، نماز ظهر و عصر ، و مغرب و عشا ، و صبح [روز بعد] را خوانْد.
ياران پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آن مرد را تهديد مىكردند. پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله متوجّه شد و فرمود: «با او چه مىكنيد؟!» .
گفتند : اى پيامبر خدا ! يك يهودى شما را نگه دارد؟!
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پروردگارم ، مرا از ستم كردن به ذِمّى و غير ذِمّى ، منع كرده است» .
چون روز ، سپرى شد، مرد يهودى گفت: گواهى مىدهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست، و گواهى مىدهم كه محمّد ، بنده و فرستاده اوست و نصف دارايىام را در راه خدا دادم. به خدا سوگند، من ، اين كار را با تو نكردم ، مگر براى اين كه اوصافى را كه از تو در تورات آمده است، بيازمايم: محمّد پسر عبد اللَّه، زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيْبه... . نه درشتخوست و نه سنگدل . نه اهل هياهو به راه انداختن در كوچه و بازار است و نه زبانش را به فحش و ناسزا مىآلايد . گواهى مىدهم كه معبودى جز خداى يگانه نيست و تو ، فرستاده خدا هستى. اينك ، دارايى من در اختيار توست و هر گونه كه خداوند به تو فرموده است ، در باره آن ، حكم كن.
آن مرد يهودى ، دارايىِ بسيار داشت.