111
شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم

(يا مى‏گويند: شاعرى است كه انتظار مرگش را مى‏بريم [ و چشم به راهِ بَدِ زمانه بر اوييم‏]).

(و آن ، گفتار شاعرى نيست ، چه اندك ايمان مى‏آوريد).

ر . ك : ص ۱۰۱ (جادو) .

حديث‏

۳۵۰.البرهان فى تفسير القرآن - به نقل از عمر بن ابراهيم اوسى - : از امير المؤمنين عليه السلام روايت شده كه وقتى سوره شعرا نازل شد و در آخر آن آيه اِنذار ، يعنى آيه (وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ) فرود آمد ، رسول خد صلى اللَّه عليه و آله به من دستور داد كه : اى على ! غذايى تهيه كن هر چند يك پاچه گوسفند و در حد يك پيمانه و يك ظرف شير باشد ، و راهى قريش شو و آنها را دعوت كن . من هم آنها را دعوت كردم ، و چهل و چند تن گرد آمدند ... آن گاه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به سخن پرداخت و گفت : (به نام خداوند مهربان مهر ورز . حم . نازل شده‏اى از سوى خداوند مهربان مهرورز است . كتابى كه آيه‏هاى آن تفصيل داده شده است ، قرآن عربى) تا پايان آيه . (اگر روى برتافتند بگو : من بيمتان مى‏دهم به آذرخشى مانند آذرخش قوم عاد و ثمود) عُتبه [بلند شد و] دست بر دهان پيامبر گذاشت و گفت : تو را به خداوند سوگند مى‏دهم كه خاموش باش . پيامبر خامش شد و بعد برخاست و رفت . همه آنان كه در آن جلسه پشت سر او بودند ، برخاستند ، ولى دنبال او نرفتند . او به خانه‏اش رفت و بيرون نيامد . فرداى آن روز ، ابو جهل به قريش گفت : برخيزيد تا پيش عُتبه برويم . آنها پيش عتبه رفتند و وارد بر او شدند و در نزد او نشستند . ابو جهل گفت : اى عتبه ، محمد تو را جادو كرد . عتبه به پا خاست و گفت اى فرومايه‏ترين مردان ! به خداوند سوگند كه اگر در خانه‏ام نبودى ، تو را به بدترين شكل مى‏كشتم . واى بر تو ! گفتى : محمد جادوگر ، كاهن و شاعر است . رفتيم پيش او و شنيديم كه از سوى پروردگار آسمان پيامى داشت ، من به او سوگند دادم كه ادامه ندهد و خاموش باشد ، و او هم ساكت شد . شما او را راستگوى امانتدار معرفى كرديد . آيا از او دروغى ديده‏ايد؟ من اگر او را رها كرده بودم و آنچه در حال خواندن بود تمام مى‏نمود ، عذاب و نابودى را برايتان روا مى‏كرد .


شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
110

( أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ).۱

( وَ مَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلاً مَّا تُؤْمِنُونَ ).۲

راجع : ص ۱۰۰ (افتراء السحر ).

الحديث‏

۳۵۰.البرهان في تفسير القرآن عن عمر بن إبراهيم الأوسي : رُويَ عَن أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام : لَمّا نَزَلَت سورَةُ الشُّعراءِ في آخِرِها آيةُ الإنذارِ (وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)۳أمَرَني رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله وَقالَ : يا عَليُّ ، أطبخُ وَلو كُراعَ شاةٍ ، وَلَو صاعاً مِن طَعامٍ ، وَقَعباً مِن لَبَنٍ ، واعمِد إلى قُريشِ . قالَ : فَدَعَوتَهُم ، وَاجتَمعوا أربَعينَ بَطَلاً بِزيادةٍ ... .
فَقالَ صلى اللَّه عليه و آله : (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ حم * تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * كِتَبٌ فُصِّلَتْ ءَايَتُهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا)۴ إلى آخر الآية . (فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَعِقَةً مِّثْلَ صَعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ)۵ فَأمسَكَ عُتبَةُ عَلىَ فيه ، وَرَجَعَ فناشَدَهُ بِاللَّه أسكُت فَسَكَتَ ، وَ قامَ وَمَضى فَقامَ مَن كان حاضِراً خَلفَهُ فَلم يَلحَقوهُ ، فَدَخَلَ وَلُم يَخرُج أبَداً .
فَغَدوهُ قُرَيشٌ ، فَقالَ أبوجَهلُ : قوموا بِنا إليه . فَدَخَلوا وَجَلَسوا . فَقالَ أبو جَهلُ : يا عُتبَةُ ، مُحمّدٌ سَحَرَكَ ! فَقامَ قائماً عَلى قَدَمَيهِ ، وَقالَ : يا لُكَعَ الرّجالِ ، واللَّه لَو لم تَكُن بِبَيتي لَقَتَلتُكَ شَرّ قَتلَةٍ ، يا وَيلك ! قُلتَ : مُحمّدٌ ساحِرٌ كاهنٌ شاعرٌ ، سِرنا إليه ، سمِعناه تكلّمَ بِكلام مِن ربّ السّماءِ ، فَحَلَّفتُه وَأَمسَكَ ، وَ قَد سَمّيتُموه الصّادقَ الأمينَ ، هَل رأيتُم منه كَذبةً؟ وَلكنّي لَو تَركتُه يُتمّمُ ما قَرأَ لحَلّ بِكُم العَذابَ والذَّهابِ .۶

1.الطور: ۳۰ .

2.الحاقّة: ۴۱ .

3.الشّعراء : ۲۱۴ .

4.فصّلت : ۱ - ۳ .

5.فصّلت : ۱۳ .

6.البرهان في تفسير القرآن : ج ۴ ص ۷۷۷ ح ۹۴۰۱ وراجع : ج ۵ ص ۱۸۰ ح ۱۰۱۷۲ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه قرآن بر پايه قرآن و حديث - جلد دوّم
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، اصغر هادوي کاشاني، محمّد احسانى‏فر لنگرودى، علي‌رضا نظري خرّم، محمّدرضا حسين‌زاده، علي شاه‌ علي‌زاده، حميد رضا شيخي (مترجم)
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    02/01/1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10845
صفحه از 506
پرینت  ارسال به