۱۴۵۷.پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله: انسان، فقيه (دينْآگاهِ) كامل نخواهد شد ، مگر آن گاه كه براى قرآن ، وجوه فراوانى بداند.
۱۴۵۸.الدرّ المنثور - به نقل از ابن عبّاس ، هنگام سخن گفتن از خوارج كه حكميت را نپذيرفتند و از على بن ابى طالب عليه السلام جدا شدند - : از آنان ، دوازده هزار تن جدا شدند. امام على عليه السلام مرا خواند و فرمود: «نزد ايشان برو و با آنان بحث كن و آنان را به كتاب و سنّت دعوت نماى و با قرآن با آنها احتجاج مكن؛ زيرا قرآن ، وجوه گوناگونى دارد ؛ بلكه [با استدلال ]به سنّت با آنان بحث كن».
۱۴۵۹.امام على عليه السلام - در توصيه به عبد اللَّه بن عبّاس ، آن گاه كه او را براى متقاعد كردن خوارج فرستاد - : با آنها با قرآن ، بحث مكن؛ زيرا قرآن وجوه گوناگون دارد . تو مىگويى و آنها مىگويند ؛ بلكه [با استناد] به سنّت با آنها احتجاج كن؛ چرا كه در برابر سنّت ، راه گريزى [و توجيهى] نمىيابند.
۱۴۶۰.تفسير العيّاشى - به نقل از ابو عبد الرحمان سلمى - : على عليه السلام بر قاضىاى گذشت . فرمود: «آيا ناسخ را از منسوخ باز مىشناسى؟» .
قاضى گفت: خير.
فرمود: «هم خودت به هلاكت افتادهاى و هم ديگران را به هلاكت انداختهاى. هر كلمهاى از قرآن ، چند وجه [و معنا] دارد» .
۱۴۶۱.امام صادق عليه السلام: كتاب خدا بر چهار چيز است: عبارت ،۱ اشارت، لطايف، و حقايق . عبارت ، براى عامّه مردم است . اشارت براى خواص است . لطايف براى اولياست و حقايق براى انبيا .