عبارت خواجه «لجاز التعاکس»، میگوید:
أنه لو لم یكن الحسن والقبح عقلیین لجاز أن یقع التعاكس فی الحسن والقبح بأن یكون ما نتوهمه حسناً قبیحاً وبالعكس فكان یجوز أن یكون هناك أمم عظیمة تعتقد حسن مدح من أساء إلیهم وذمّ من أحسن كما حصل لنا اعتقاد عكس ذلك ولما علم كل عاقل بطلان ذلك جزمنا باستناد هذه الأحكام إلى القضایا العقلیة لا الأوامر والنواهی الشرعیة ولا العادات.۱
اشاعره که معتقد به حُسن و قُبح ذاتی و عقلی نیستند، میتوانند پاسخ دهند که چنین لازمهای هیچ مشکلی ندارد و این امکان وجود داشته که خداوند بر خلاف آن چه امروزه حسن و قبیح است، امر و نهی کند. برخی اشاعره برای اثبات این امکان، بلکه تحقق آن، مواردی مانند تکلیف بمالایطاق را ذکر کردهاند۲ که البته، این موارد، بر اساس برخی مبانی نادرستِ اشاعره، مانند «کسب» است و پذیرفته نیست.
در سخنان برخی فلاسفه که پیشتر نقل شد آمده بود که یکی از منشاءهای حُسن و قُبحهای موجود، شریعت انبیاء است. بر این اساس، اشاعره میتوانند ادعا کنند که همین حُسن و قُبحهایی که امروزه میان عُقلا جریان دارد از ناحیه شرع است.
این دلیل را تنها میتوان توضیح دلیل اوّل، یعنی وجدان، دانست؛ به این بیان که عقل نمیتواند بپذیرد که برای مثال، خداوند از عدل نهی کند و به ظلم امر کند یا امت یک دین، بر اساس اوامر آن دین بپذیرند که کسی که به آنان خوبی کرده باید مذمّت و کیفر ببیند.