نکاتی که فیلسوفان اسلامیِ پیش از علّامه طباطبایی- درباره حُسن و قُبح - بیان کردهاند، میتوان در پنج نکته زیر خلاصه کرد:
۱. خصوصیتی در ذات فعل نیست.
۲. قابل شک بوده و جزء یقینیات و بدیهیات نیست.
۳. از مشهورات بوده و ماده جدل است، نه برهان.
۴. عُقلا بر اساس مصالح عامه یا امیال و انفعالات یا سنن و عادات بشری یا دینی به آن حکم میکنند.
۵. عقل نه به صورت بدیهی بر آن حکم میکند و نه میتواند بر آن برهان اقامه کند.
از دیدگاههایی که پیشتر از اشاعره نقل شد، روشن است که همه این نکات مورد پذیرش آنان نیز بوده است. علّامه طباطبایی نیز همه این نکات را قبول دارد و البته، با «نظریه اعتباریات»، اعتبار عُقلا در خصوص حُسن و قُبح را توضیح میدهد. به اعتقاد او انسانها برای فعلی که ملائم با طبع آنهاست مفهوم خوب را اعتبار میکنند و برای فعلی که منافر با طبع آنهاست، مفهوم بد را اعتبار میکنند. به این جهت، ایشان حُسن و قُبح را نسبی میدانند.
نکتهای که شهید مطهری به نظریه اعتباریات میافزاید این است که اگر اعتبار انسانها بر اساس مَن عِلوی باشد فعل، اخلاقی است. او با این کار میخواهد نسبی بودن حُسن و قُبح در نظریه اعتباریات را کنار بگذارد و بر اساس مَن علوی، نوعی ثبات برای حُسن و قُبح قائل شود؛ زیرا به اعتقاد ایشان انسانها متشابه آفریده شدهاند و میل مَن عِلوی آنها یکسان است.
آیة اللّه مصباح یزدی، اما اعتباری بودن حُسن و قُبح را قبول ندارند و معتقدند حُسن و قُبح اخلاقی باید امری واقعی باشد و نباید به میل و اعتبار انسان برگردد، خواه این میل، به فرد مربوط باشد، خواه به جمع مربوط باشد، خواه به مَن عِلوی برگردد، خواه به من سفلی برگردد؛ زیرا اخلاق یک علم حقیقی است و نه اعتباری و