قوم خود، جوانمردتر، نيكخوتر، خوشبرخوردتر، همسايهدارتر، بردبارتر، امانتدارتر، راستگوتر و از بدزبانى و آزاررسانى دورترين بود. هرگز ديده نشد كه با كسى كشمكش و بگومگو كند ؛ زيرا خداوند، خصلتهاى پسنديده را در او جمع كرده بود، تا جايى كه قومش او را «امين» ناميدند و در مكّه لقب «امين» بر اسم او غلبه پيدا كرده بود.۱
۱۲۴. تاريخ الطبرى: قريش، پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را پيش از آن كه بر او وحى فرود آيد، «امين» ناميده بودند.۲
۱۲۵. المناقب، ابن شهرآشوب: ابو طالب در باره پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله سرود:
تو امينى ؛ امين راستين خداوند
راستگو، بى آن كه بازى و بيهودهگويى در ميان باشد.
تو فرستادهاى ؛ فرستاده خدا و ما مىدانيم
از نزد خداى عزّتمند، كتابها بر تو نازل مىشود.۳
۵ / ۳
سيره پيامبر صلّی الله علیه و آله در اداى امانت
۱۲۶. امام صادق عليهالسلام: امانت را به صاحبش ـ نيك باشد يا بد ـ، برگردانيد ؛ زيرا پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله دستور
1.. كانَ رَجُلاً أفضَلَ قَومِهِ مُروءَةً ، وأَحسَنَهُم خُلُقا ، وأَكرَمَهُم مُخالَطَةً ، وأَحسَنَهُم جِوارا ، وأَعظَمَهُم حِلما وأَمانَةً ،وأَصدَقَهُم حَديثا ، وأَبعَدَهُم مِنَ الفُحشِ وَالأَذى ، وما رُئِيَ مُلاحِيا ولا مُمارِيا أحَدا ، حَتّى سَمّاهُ قَومُهُ الأَمينَ ؛ لِما جَمَعَ اللّهُ لَهُ مِنَ الاُمورِ الصّالِحَةِ فيهِ ، فَلَقَد كانَ الغالِبُ عَلَيهِ بِمَكَّةَ الأَمينَ الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۱۲۱ ، السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۱۹۴ .
2.. كانَت قُرَيشٌ تُسَمّي رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله قَبلَ أن يُنَزَّلَ عَلَيهِ الوَحيُ : الأَمينَ تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۲۹۰ ، المصنّف لعبدالرزّاق : ج ۵ ص ۳۱۹ ح ۹۷۱۸ .
3.. أنشَأَ أبوطالِبٍ [في رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله] :
أنتَ الأَمينُ أمينُ اللّهِ لا كَذِبُ وَالصادِقُ القَولُ لا لَهوٌ ولا لَعِبُأنتَ الرَّسولُ رَسولُ اللّهِ نَعلَمُهُ عَلَيكَ تَنزِلُ مِن ذِي العِزَّةِ الكُتُبُ المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۵۶ ، الدّرّ النظيم : ص ۲۱۱ .