815
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

۱۸۳۲.المغازى ـ در يادكرد از ماجراى حديبيه ـ: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بُسر بن سفيان را از ذو الحُلَيفه فرا خواند و او را به عنوان جاسوس خود فرستاد و فرمود: «به قريش خبر رسيده كه من آهنگ عمره دارم. اخبار ايشان را برايم به دست آور و سپس به ديدن من بيا و آنها را بگو».۱

۱۸۳۳. المغازى ـ در يادكرد از جنگ خندق ـ: خوّات بن جُبَير مى‌گويد: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مرا از ميان كسانى كه به گرد خندق بوديم، فرا خواند و فرمود: «به سوى بنى قريظه برو و دقّت كن آيا جايى براى غافلگيرى و يا جاى خالى و نقطه ضعفى مى‌بينى يا نه و باخبرم كن». من، هنگام غروب خورشيد از نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بيرون آمدم و از شكاف كوه كه پايين آمدم، خورشيد غروب كرده بود.۲

۱۸۳۴. صحيح مسلم ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بُسَيسه را به جاسوسى فرستاد تا ببيند كاروان ابو سفيان چه مى‌كند. او آمد، در حالى كه در خانه جز من و پيامبر خدا، هيچ كس ديگرى نبود.۳

۵ / ۳

يارى گرفتن از ستون پنجم در جنگ

۱۸۳۵. السيرة النبويّة، ابن هشام: نعيم بن مسعود... به حضور پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله رسيد و گفت: اى پيامبر خدا ! من مسلمان شده‌ام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند. بنا بر اين، هر مأموريتى كه مى‌خواهيد، به من وا گذاريد. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «تو در ميان ما يك تن بيش نيستى. پس به ميان دشمن برو و هر تعداد را كه توانستى، از جنگ با ما منصرف كن [و اتّحاد احزاب شركت كننده در جنگ خندق را به هم بزن]كه جنگ يعنى نيرنگ».

1.. دَعا رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بُسرَ بنَ سُفيانَ مِن ذِي الحُليفَةِ فَأَرسَلَهُ عَينا لَهُ ، وقالَ : إنَّ قُرَيشا قَد بَلَغَها أنّي اُريدُ العُمرَةَ ،فَخَبِّر لي خَبَرَهُم ثُمَّ القَني بِما يَكونُ مِنهُم المغازي : ج ۲ ص ۵۷۳ ، مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۴۸۷ ح ۱۸۹۳۱ .

2.. قالَ خَوّاتُ بنُ جُبَيرٍ : دَعاني رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهونَحنُ مُحاصِرو الخَندَقِ ، فَقالَ : اِنطَلِق إلى بَني قُرَيظَةَ فَانظُر هَل تَرىلَهُم غِرَّةً أو خَلَلاً مِن مَوضِعٍ فَتُخَبِّرُني . قالَ : فَخَرَجتُ مِن عِندِهِ عِندَ غُروبِ الشَّمسِ فَتَدَلَّيتُ مِن سَلعٍ وغَرَبَت لِيَ الشَّمسُ . . . المغازي : ج ۲ ص ۴۶۰ .

3.. بَعَثَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بُسَيسَةَ عَينا يَنظُرُ ما صَنَعَت عيرُ أبي سُفيانَ ، فَجاءَ وما فِي البَيتِ أحَدٌ غَيري وغَيرُ رَسولِاللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۵۱۰ ح ۱۴۵ ، سنن أبي داود : ج ۳ ص ۳۸ ح ۲۶۱۸ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
814

به دست آوردند و به نزد پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله باز گشتند.۱

۱۸۳۰. السيرة النبويّة، ابن هشام ـ در يادكرد از نيروهاى اعزامى به فرماندهى عبداللّه‌ بن جحش ـ: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله عبد اللّه‌ بن جحش بن رئاب اسدى را در ماه رجب، پس از بازگشت از جنگ بدر، روانه كرد و همراه او هشت گروه از مهاجران را بى آن كه يك تن از انصار ميان آنان باشد، فرستاد و نامه‌اى برايش نوشت و به او فرمان داد كه تا دو روز راه نرفته، در آن ننگرد و سپس در آن بنگرد و به آنچه در آن فرمان يافته است، عمل كند و هيچ يك از يارانش را مجبور [به حركت]نكند.... هنگامى كه عبد اللّه‌ بن جحش، دو روز راه رفت، نامه را گشود و در آن ديد كه نوشته شده است: «چون اين نوشته‌ام را نگريستى، برو تا در نخله، جايى ميان مكّه و طائف، فرود بيايى و آن جا مراقب قريش باش و اخبارشان را به اطّلاع ما برسان».
هنگامى كه عبد اللّه‌ بن جحش به نوشته نگريست، گفت: چشم ! اطاعت مى‌شود.۲

۱۸۳۱. الثقات، ابن حبّان ـ در گزارشى ديگر از نامه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به عبد اللّه‌ بن جحش ـ: برو تا به نام خدا در نخله فرود بيايى و هيچ يك از يارانت را به حركت با خودت مجبور مكن و با كسانى كه از تو پيروى مى‌كنند، برو تا آن كه در دل نخله فرود بيايى و كاروان قريش را در آن جا بپايى.۳

1.. قَدَّمَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله أمامَهُ عَينَينِ لَهُ إلَى المُشرِكينَ يَأتِيانِهِ بِخَبَرِ عَدُوِّهِ، وهُما: بَسبَسُ بنُ عَمرٍو وعَدِيُّ بنُ أبِيالزَّغباءِ ، وهُما مِن جُهَينَةَ حَليفانِ لِلأَنصارِ ، فَانتَهَيا إلى ماءِ بَدرٍ ، فَعَلِما الخَبَرَ ورَجَعا إلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهالطبقات الكبرى : ج ۲ ص ۱۲ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۳۷ .

2.. بَعَثَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهعَبدَ اللّه‌ِ بنَ جَحشِ بنِ رِئابٍ الأَسَدِيَّ في رَجَبٍ ، مَقفَلَهُ مِن بَدرٍ الاُولى ، وبَعَثَ مَعَهُ ثَمانِيَةَرَهطٍ مِنَ المُهاجِرينَ ، لَيسَ فيهِم مِنَ الأَنصارِ أحَدٌ ، وكَتَبَ لَهُ كِتابا ، وأَمَرَهُ ألاّ يَنظُرَ فيهِ حَتّى يَسيرَ يَومَينِ ثُمَّ يَنظُرَ فيهِ ، فَيَمضِيَ لِما أمَرَهُ بِهِ ولا يَستَكرِهَ مِن أصحابِهِ أحَدا . . . فَلَمّا سارَ عَبدُ اللّه‌ِ بنُ جَحشٍ يَومَينِ فَتَحَ الكِتابَ فَنَظَرَ فيهِ ، فَإِذا فيهِ : إذا نَظَرتَ في كِتابي هذا فَامضِ حَتّى تَنزِلَ نَخلَةَ ، بَينَ مَكَّةَ وَالطّائِفِ ، فَتَرَصُدَ بِها قُرَيشا وتَعَلَمَ لَنا مِن أخبارِهِم .
فَلَمّا نَظَرَ عَبدُ اللّه‌ِ بنُ جَحشٍ فِي الكِتابِ قالَ : سَمعا وطاعَةً السيرة النبوية لابن هشام : ج ۲ ص ۲۵۲ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۱۰ .

3.. سِر حَتّى تَنزِلَ نَخلَةَ عَلَى اسمِ اللّه‌ِ ، ولا تُكرِهَنَّ أحَدا مِن أصحابِكَ عَلَى السَّيرِ مَعَكَ ، وَامضِ فيمَن تَبِعَكَ مِنهُمحَتّى تَقدَمَ بَطنَ نَخلَةَ ، فَتَرصُدَ بِها عيرَ قُرَيشٍ الثقات لابن حبّان : ج ۱ ص ۱۴۸ ، أسباب النزول : ص ۷۱ ح ۱۳۱ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21338
صفحه از 868
پرینت  ارسال به