809
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

۴ / ۲۰

خوددارى از دريافت مال در برابر جنازه سربازان مشرك

۱۸۲۲. مسند ابن حنبل ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: مسلمانان در جنگ خندق، مردى از مشركان را كشتند. آنها مالى در برابر تحويل جنازه‌اش دادند. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «جنازه‌شان را به آنها تحويل دهيد، كه جنازه‌اش پليد و جان‌فدايش هم پليد است» و چيزى از آنها نپذيرفت.۱

۱۸۲۳. مجمع البيان ـ به نقل از عبد اللّه‌ بن مسعود، در يادكرد از جنگ خندق ـ: مشركان، ده هزار [درهم] براى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرستادند تا جنازه او (عمرو بن عبد ود) را تحويل بگيرند. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «او از آنِ شما. ما بهاى مردگان را نمى‌خوريم».۲

۱۸۲۴. المصنّف، عبد الرزّاق ـ به نقل از زُهرى، در يادكرد از كسانى كه در جنگ تبوك از پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله تخلّف كردند ـ: ابو لُبابه از جمله كسانى بود كه در جنگ تبوك از پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله تخلّف كردند. پس، خود را به ستونى بست و آن گاه گفت: به خدا سوگند، خودم را از آن باز نمى‌كنم و غذا نمى‌خورم و آب نمى‌نوشم تا بميرم يا خدا توبه‌ام را بپذيرد. او هفت روز چنين ماند و چيزى نخورد و نياشاميد تا آن كه بيهوش مى‌شد و [بر زمين]مى‌افتاد. آن گاه خداوند توبه‌اش را پذيرفت. به او گفته شد: توبه‌ات قبول شد، اى ابو لبابه ! او گفت: به خدا سوگند، خودم را باز نمى‌كنم تا پيامبر خدا با دست خودش، مرا باز كند.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آمد و او را با دست خود باز كرد. آن گاه ابو لبابه گفت: اى پيامبر خدا ! بخشى از توبه من، آن است كه از سرزمين قومم كه در آن گناه كرده‌ام، هجرت كنم و همه دارايى‌ام را

1.. قَتَلَ المُسلِمونَ يَومَ الخَندَقِ رَجُلاً مِنَ المُشرِكينَ فَأَعطَوا بِجيفَتِهِ مالاً ، فَقالَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : اِدفَعوا إلَيهِم جيفَتَهُم ،فَإِنَّهُ خَبيثُ الجيفَةِ خَبيثُ الدِّيَةِ . فَلَم يَقبَل مِنُهم شَيئا مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۵۳۴ ح ۲۲۳۰ ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج ۳ ص ۲۰۵ .

2.. بَعَثَ المُشرِكونَ إلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَشتَرونَ جيفَتَهُ بِعَشرَةِ آلافٍ ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : هُوَ لَكُم ، لا نَأكُلُ ثَمَنَ المَوتىمجمع البيان : ج ۸ ص ۵۳۸ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۱ ص ۱۹۸ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
808

۱۸۲۱. الطبقات الكبرى ـ به نقل از مقداد بن عمرو ـ: من، حكم بن كيسان را اسير كردم. فرمانده‌مان خواست گردنش را بزند. گفتم: او را وا گذار تا بر پيامبر خدا واردش كنيم. او را آورديم و پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله او را به اسلام فرا مى‌خواند و [او نمى‌پذيرفت و]اين به درازا كشيد. عمر گفت: براى چه با اين سخن مى‌گويى، اى پيامبر خدا ؟ به خدا سوگند، اين تا ابد، اسلام نمى‌آورد. مرا وا گذار تا گردنش را بزنم و به دوزخش بفرستم. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله سخن عمر را نمى‌پذيرفت تا آن كه حَكَم، اسلام آورد.
عمر گفت: هنگامى كه ديدم او اسلام آورده، از خودم ناراحت شدم و گفتم: من چگونه امرى را بر پيامبر، رد مى‌كنم كه از من به آن، داناتر است و آن گاه مى‌گويم: من از اين كار، تنها خير خدا و پيامبرش را مى‌خواهم ؟!
عمر گفت: به خدا سوگند، او اسلام آورد و اسلامش نيكو شد و در راه خدا جهاد كرد تا آن كه در بئر معونه۱ به شهادت رسيد. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله از او راضى بود و به بهشت رفت.۲

1.. فاجعه «بئر معونه» در سال چهارم هجرى رخ داد . ابو بَراء عامرى از پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله درخواست كرد مبلّغانى بهمنطقه نجد بفرستد و خود ، حفاظت آنها را به عهده گرفت . چهل تن حافظ قرآن و احكام ، عازم نجد شدند ؛ امّا يكى از سران نجد به نام عامر بن طفيل ، با همكارى برخى از قبيله‌هاى اطراف نجد به آنها حمله برد و پس از جنگى خونين و نابرابر ، همه آنان را به شهادت رساند . تنها كعب بن يزيد از اين واقعه نجات يافت كه با بدنى مجروح ، خبر را به مدينه رساند . م

2.. أنا أسَرتُ الحَكَمَ بنَ كَيسانَ ، فَأَرادَ أميرُنا ضَربَ عُنُقِهِ ، فَقُلتُ : دَعهُ نَقدَم بِهِ عَلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله . فَقَدِمنا ، فَجَعَلَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَدعوهُ إلَى الإِسلامِ ، فَأَطالَ ، فَقالَ عُمَرُ : عَلامَ تُكَلِّمُ هذا يا رَسولَ اللّه‌ِ ؟ وَاللّه‌ِ ، لا يُسلِمُ هذا آخِرَ الأَبَدِ ، دَعني أضرِب عُنُقَهُ ويَقدَم إلى اُمِّهِ الهاوِيَةِ .
فَجَعَلَ النَّبِيُّ لا يُقبِلُ عَلى عُمَرَ حَتّى أسلَمَ الحَكَمُ ، فَقالَ عُمَرُ : فَما هُوَ إلاّ أن رَأَيتُهُ قَد أسلَمَ حَتّى أخَذَني ما تَقَدَّمَ وما تَأَخَّرَ ، وقُلتُ : كَيفَ أرُدُّ عَلَى النَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله أمرا هُوَ أعلَمُ بِهِ مِنّي ، ثُمَّ أقولُ : إنَّما أرَدتُ بِذلِكَ النَّصيحَةَ للّه‌ِِ ولِرَسولِهِ ؟!
فَقالَ عُمَرُ : فَأَسلَمَ وَاللّه‌ِ ، فَحَسُنَ إسلامُهُ وجاهَدَ فِي اللّه‌ِ حَتّى قُتِلَ شَهيدا بِبِئرِ مَعونَةَ ، رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهراضٍ عَنهُ ، ودَخَلَ الجِنانَ الطبقات الكبرى : ج ۴ ص ۱۳۷ .

تعداد بازدید : 21507
صفحه از 868
پرینت  ارسال به