805
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله برخاست و نزد عقيل رفت و به او فرمود: "اى ابو يزيد ! ابو جهل كشته شد". عقيل گفت: بنا بر اين، مى‌توانيد سرزمين تهامه را ادّعا كنيد.۱ فرمود: "اگر جراحت سنگين بر نداشته‌اند، شانه‌هايشان را ببنديد".۲ پس، عبّاس را آوردند و به او گفته شد: جان خودت و برادرزاده‌ات را با پرداخت فديه بخر. عبّاس گفت: اى محمّد ! آيا راضى مى‌شوى كه من دست گدايى پيش قريش دراز كنم ؟ فرمود: "از آن پولى بده كه نزد اُمّ فضل گذاشتى و به او گفتى: اگر در اين سفر، اتّفاقى برايم افتاد، اين را خرج بچّه‌هايت و خودت كن". عبّاس گفت: اى برادرزاده ! چه كسى تو را از اين موضوع باخبر كرد ؟ پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: "جبرئيل عليه‌السلام از نزد خداوند عز و جل اين خبر را برايم آورد". عبّاس گفت: به خدا سوگند، كه جز من و اُمّ فضل، كسى از اين موضوع، خبر نداشت. گواهى مى‌دهم كه تو فرستاده خدا هستى.
پس، همه اسيران [فديه دادند و] با شرك خود باز گشتند، بجز عبّاس و عقيل و نوفل ـ كه خداوند، چهره‌شان را گرامى بدارد ـ و اين آيه در باره آنها نازل شد: «به كسانى كه در دست شما اسيرند، بگو: اگر خدا در دل‌هاى شما خيرى سراغ داشته باشد» (تا آخر آيه)».۳

1.. يعنى مكّه و اطراف آن را هم به قلمرو خود اضافه كنيد .

2.. در شرح اُصول الكافى مازندرانى آمده است : «گوينده ، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله است و مخاطبان ، كسانى هستند كه اسير گرفته بودند ، يا اعم از آنها و ديگران . شايد مراد ، اين است كه : اگر به اسيران جراحت زياد وارد آورده‌ايد ، به طورى كه نمى‌توانند فرار كنند ، نيازى به بستن آنها نيست ، و گرنه دست و شانه‌هايشان را ببنديد» .
نيز در مرآة العقول ج ۲۶ ص ۱۱۳ آمده است : «گوينده عقيل است ؛ يعنى اگر بر مشركان زخم و جراحت زيادى وارد آورده‌ايد و ناتوانشان كرده‌ايد كه هيچ ، و گرنه تعقيبشان كنيد . به قولى : گوينده پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهاست ؛ يعنى اگر بر اثر جراحات ، ناتوان گشته‌اند و قادر به فرار نيستند ، كه كارى به كارشان نداشته باشيد ، و گرنه شانه‌هايشان را ببنديد كه فرار نكنند» .

3.. سَمِعتُهُ يَقولُ في هذِهِ الآيَةِ : « يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لِّمَن فِى أَيْدِيكُم مِّنَ الأَْسْرَى إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًامِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ » قالَ : نَزَلَت فِي العَبّاسِ وعَقيلٍ ونَوفَلٍ ، وقالَ : إنَّ رَسولَ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله نَهى يَومَ بَدرٍ أن يُقتَلَ أحَدٌ مِن بَني هاشِمٍ وأَبُو البَختَرِيِّ ، فَاُسِروا ، فَأَرسَلَ عَلِيّا عليه‌السلام فَقالَ : اُنظُر مَن هاهُنا مِن بَني هاشِمٍ .
قالَ : فَمَرَّ عَلِيٌّ عليه‌السلام عَلى عَقيلِ بنِ أبي طالِبٍ ـ كَرَّمَ اللّه‌ُ وَجهَهُ ـ فَحادَ عَنهُ ، فَقالَ لَهُ عَقيلٌ : يَا بنَ اُمِّ ، عَلَيَّ ! أمَا وَاللّه‌ِ ، لَقَد رَأَيتَ مَكاني . قالَ : فَرَجَعَ إلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهوقالَ : هذا أبُو الفَضلِ في يَدِ فُلانٍ ، وهذا عَقيلٌ في يَدِ فُلانٍ ، وهذا نَوفَلُ بنُ الحارِثِ في يَدِ فُلانٍ .
فَقامَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله حَتَّى انتَهى إلى عَقيلٍ فَقالَ لَهُ : يا أبا يَزيدَ ، قُتِلَ أبو جَهلٍ ، فَقالَ : إذا تُنازِعونَ في تَهامَةَ . فَقالَ : إن كُنتُم أثخَنتُمُ القَومَ وإلاّ فَاركَبوا أكتافَهُم .
فَقالَ : فَجيئَ بِالعَبّاسِ ، فَقيلَ لَهُ : اِفدِ نَفسَكَ وَافِد ابنَ أخيكَ ، فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، تَترُكُني أسأَلُ قُرَيشا في كَفّي ؟ فَقالَ : أعطِ مِمّا خَلَّفتَ عِندَ اُمِّ الفَضلِ وقُلتَ لَها : إن أصابَني في وَجهي هذا شَيءٌ فَأَنفِقيهِ عَلى وُلدِكِ ونَفسِكَ . فَقالَ لَهُ : يَا بنَ أخي مَن أخبَرَكَ بِهذا ؟ فَقالَ : أتاني بِهِ جَبرَئيلُ عليه‌السلام مِن عِندِ اللّه‌ِ عز و جل . فَقالَ : ومَحلوفُهُ : ما عَلِمَ بِهذا أحَدٌ إلاّ أنا وهِيَ ، أشهَدُ أنَّكَ رَسولُ اللّه‌ِ .
قالَ : فَرَجَعَ الأَسرى كُلُّهُم مُشرِكينَ إلاَّ العَبّاسُ وعَقيلٌ ونَوفَلٌ كَرَّمَ اللّه‌ُ وُجوهَهُم ، وفيهِم نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ : « قُل لِّمَن فِى أَيْدِيكُم مِّنَ الأَْسْرَى إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَيْرًا »إلى آخِرِ الآيَةِ (الكافي : ج ۸ ص ۲۰۲ ح ۲۴۴ ، تفسير العيّاشي : ج ۲ ص ۲۰۷ ح ۱۷۵۹) .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
804

۴ / ۱۷

نيكى به اسيران

قرآن

«اى پيامبر ! به كسانى كه در دست شما اسيرند، بگو: اگر خداوند، خيرى در دل‌هاى شما سراغ داشته باشد [و نيّات پاكى داشته باشيد]، بهتر از آنچه از شما گرفته شده، به شما مى‌دهد و شما را مى‌بخشد و خداوند، آمرزنده و مهربان است».۱

حديث

۱۸۱۶. الكافى ـ به نقل از معاوية بن عمّار ـ: از امام صادق عليه‌السلام شنيدم كه در باره اين آيه: «اى پيامبر ! به كسانى كه در دست شما اسيرند، بگو: اگر خدا در دل‌هاى شما خيرى سراغ داشته باشد، بهتر از آنچه از شما گرفته شده، به شما عطا مى‌كند و شما را مى‌بخشايد»۲، فرمود: «در باره عبّاس و عقيل و نوفل نازل شد» و فرمود: «پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در روز بدر، از كشتن كسى از بنى هاشم و ابو البخترى۳ نهى فرمود. از اين رو، اينها را اسير كردند و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله على عليه‌السلام را فرستاد و فرمود: "ببين از بنى هاشم چه كسى اين جا [در بين اسيران] است".
على عليه‌السلام بر عقيل بن ابى طالب ـ كه خداوند، چهره‌اش را گرامى بدارد ـ گذشت و راهش را كج كرد. عقيل به او گفت: اى پسر مادرم ! نزد من بيا. به خدا سوگند كه جاى مرا ديدى. امير مؤمنان عليه‌السلام نزد پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله باز گشت و گفت: ابو الفضل۴ دست فلان كس [اسير]است و عقيل، دست فلان كس و نوفل بن حارث، دست فلان كس.

1.. انفال : آيه ۷۰ : « يَـأَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لِّمَن فِى أَيْدِيكُم مِّنَ الأَْسْرَى إِن يَعْلَمِ اللَّهُ فِى قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْوَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » .

2.. انفال : آيه ۷۰

3.. در مرآة العقول ج ۲۶ ص ۱۱۲ آمده است : «ابو البخترى ، همان عاص بن هشام بن حارث بن اسد است كه امان پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهرا در آن روز نپذيرفت و كشته شد» . پس ، ضمير «اُسروا» به بنى هاشم بر مى‌گردد ، و ابو البخترى معطوف به «أحد» است ؛ چرا كه او از بنى هاشم نبود . پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله از كشتن او نيز نهى فرموده بود» .

4.. در مرآة العقول ج ۲۶ ص ۱۱۳ آمده است : «ابو الفضل ، كنيه عبّاس است» .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20692
صفحه از 868
پرینت  ارسال به