753
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
752

مى‌شود". گفت: آيا مى‌خواهى از تربت او به تو ببويانَم؟
گفتم: "آرى".
او دستش را دراز كرد و مُشتى خاك برداشت و به من داد. پس، اختيار از كف دادم و اشك از چشمانم ريخت. نام آن زمين، كربلاست"».
دو سال بعد، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ره‌سپار سفرى شد. در بين راه، ايستاد و «إنّا للّه‌ِ» گفت و اشك ريخت. علّتش را از ايشان پرسيدند. فرمود: «اين، جبرئيل است كه مرا از سرزمينى در كنار شطّ فرات خبر مى‌دهد كه به آن كربلا مى‌گويند. در آن جا فرزندم حسين به قتل مى‌رسد».
گفته شد: چه كسى او را مى‌كشد؟ فرمود: «مردى كه او را يزيد مى‌گويند. گويا او (حسين) را و قتلگاهش را و آرامگاهش را در آن سرزمين مى‌بينم. گويا [اسيران را۱] مى‌بينم كه بر پشت مَركب‌ها سوارند و سر فرزندم حسين را مى‌بينم كه به يزيد ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ هديه مى‌شود. به خدا سوگند، هر كس سرِ حسين را ببيند و شاد شود، خداوند، ميان دل و زبان او ناسازگارى مى‌افكند (به نفاق، دچار مى‌شود) و خداوند با عذابى دردناك، عذابش مى‌كند.
پس، [پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله] غم‌زده و اندوهناك و افسرده و دلگير، از سفر بازگشت و بر منبر رفت و خطبه خواند و اندرز داد و حسن و حسين عليهماالسلام در كنار او بودند. چون خطبه‌اش را به پايان بُرد، دست راستش را بر سرِ حسن عليه‌السلام و دستِ چپش را بر سرِ حسين عليه‌السلام نهاد و سرش را به سوى آسمان برداشت و گفت: «بار خدايا! محمّد، بنده تو و فرستاده تو و پيامبرِ توست، و اين دو، گُلِ سرسبز خاندان من و بهترين ذريّه و ريشه من، و بهترين كسانى هستند كه در ميان امّتم جانشين خود مى‌كنم. جبرئيل عليه‌السلام به من خبر داد كه اين فرزندم كشته و بى‌ياور مى‌شود.
بار خدايا! براى او در كشته شدنش بركت قرار دِه، و او را از سالاران شهيدانْ مقرر فرما. بار خدايا! در قاتل و درهم شكننده او بركت قرار مَده، و او را در آتش خويش بسوزان و در قعر دوزخ، محشور فرما».۲

1.. ميان دو كروشه را از بحار الأنوار آورديم .

2.. دَخَلنا مَعَ عَلِيٍّ عليه‌السلام إلى صِفّينَ ، فَلَمّا حاذى نَينَوى نادى : صَبرا أبا عَبدِ اللّه‌ِ .
فَقالَ : دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله وعَيناهُ تَفيضانِ ، فَقُلتُ : بِأَبي أنتَ واُمّي يا رَسولَ اللّه‌ِ ، ما لِعَينَيكَ تَفيضانِ ؟أغضَبَكَ أحَدٌ ؟
قالَ : لا ، بَل كانَ عِندي جَبرَئيلُ فَأَخبَرَني أنَّ الحُسَينَ يُقتَلُ بِشاطِئِ الفُراتِ ، وقالَ : هَل لَكَ أن اُشِمَّكَ مِن تُربَتِهِ ؟قُلتُ : نَعَم ، فَمَدَّ يَدَهُ فَأَخَذَ قَبضَةً مِن تُرابٍ وأعطانيها ، فَلَم أملِك عَينَيَّ أن فاضَتا ، وَاسمُ الأَرضِ كَربَلاءُ .
فَلَمّا أتَت عَلَيهِ سَنَتانِ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله إلى سَفَرٍ ، فَوَقَفَ في بَعضِ الطَّريقِ استَرجَعَ ودَمَعَت عَيناهُ ، فَسُئِلَ عَن ذلِكَ فَقالَ : هذا جَبرَئيلُ يُخبِرُني عَن أرضٍ بِشَطِّ الفُراتِ يُقالُ لَها : كَربَلاءُ ، يُقتَلُ فيها وَلَدِيَ الحُسَينُ . فَقيلَ : ومَن يَقتُلُهُ ؟ قالَ : رَجلٌ يُقالُ لَهُ : يَزيدُ ، كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ وإلى مَصرَعِهِ ومَدفَنِهِ بِها، وكَأَنّي أنظُرُ [عَلَى السَّبايا] عَلى أقتابِ المَطايا وقَد اُهدِيَ رَأسُ وَلَدِيَ الحُسَينِ إلى يَزيدَ لَعَنَهُ اللّه‌ُ ، فَوَاللّه‌ِ ما يَنظُرُ أحَدٌ إلى رَأسِ الحُسَينِ ويَفرَحُ إلاّ خالَفَ اللّه‌ُ بَينَ قَلبِهِ ولِسانِهِ، وعَذَّبَهُ اللّه‌ُ عَذابا أليما.
فَرَجَعَ [ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ] عَن سَفَرِهِ مَغموما مَهموما كَئيبا حَزينا ، وصَعِدَ وخَطَبَ ووَعَظَ وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهماالسلام بَينَ يَدَيهِ ، فَلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ ، وَضَعَ يَدَهُ اليُمنى عَلى رَأسِ الحَسَنِ عليه‌السلام وَيدَهُ اليُسرى عَلى رَأسِ الحُسَينِ عليه‌السلام ، ورَفَعَ رَأسَهُ إلَى السَّماءِ وقالَ :
اللّهُمَّ ، إنَّ مُحَمَّدا عَبدُكَ ورَسولُكَ ونَبِيُّكَ ، وهذانِ أطائِبُ عِترَتي ، وخِيارُ ذُرِّيَّتي وأرومَتي ، ومَن اُخلِفُهُما في اُمَّتي ، وقَد أخبَرَني جَبرَئيلُ أنَّ وَلَدي هذا مَقتولٌ مَخذولٌ ، اللّهُمَّ فَبارِك لَهُ في قَتلِهِ ، وَاجعَلهُ مِن ساداتِ الشُّهداءِ ، اللّهُمَّ ولا تُبارِك في قاتِلِهِ وخاذِلِهِ ، وأصلِهِ حَرَّ نارِكَ ، وَاحشُرهُ في أسفَلِ دَرَكِ الجَحيمِ مثير الأحزان : ص ۱۸ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۴۷ ح ۴۶ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20808
صفحه از 868
پرینت  ارسال به