۱۷۰۳.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عبد اللّه بن زبير ـ: پيامبر خدا، حَكَم و فرزندانش را لعنت كرد.۱
۱۷۰۴. الكافى ـ به نقل از زُراره، از امام باقر عليهالسلام ـ: چون مروان زاده شد، او را نزد پيامبر خدا فرستادند تا برايش دعا كند. اين كار را توسّط عايشه كردند. وقتى عايشه او را نزديك پيامبر صلىاللهعليهوآله بُرد، ايشان فرمود: «اين وَزَغ پسر وَزَغ را از نزد من بيرون ببريد».
زراره گفت: و يقين دارم كه امام باقر عليهالسلام فرمود: «و [پيامبر خدا] او را لعنت كرد».۲
ز ـ معاوية بن ابى سفيان و پدرش
۱۷۰۵. معانى الأخبار ـ به نقل از عدى بن ثابت، از براء بن عازب ـ: ابو سفيان مىآمد و معاويه به دنبالش حركت مىكرد. پيامبر خدا گفت: «بار خدايا! دنبالهرو و دنبالهرو شونده را لعنت كن. بار خدايا! بويژه اُقَيعِس۳ را».
پس براء به پدرش گفت: اُقَيعِس كيست؟
گفت: معاويه.۴
۱۷۰۶. صحيح مسلم ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: با كودكان، سرگرم بازى بودم كه پيامبر خدا آمد. من، پشت در پنهان شدم. ايشان آمد و با دستش بر ميان دو شانهام ضربهاى زد و فرمود: «برو و معاويه را برايم صدا بزن». من، رفتم و برگشتم و گفتم: او مشغولِ خوردن است. ايشان، دوباره به من فرمود: «برو و معاويه را نزد من بخوان».
من، رفتم و دوباره آمدم و گفتم: هنوز مىخورَد.
1.. إنَّ رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله لَعَنَ الحَكَمَ ووُلدَهُ المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۵۲۸ ح ۸۴۸۵ ، البداية والنهاية : ج ۸ص ۲۸۰ .
2.. لَمّا وُلِدَ مَروانُ عَرَضوا بِهِ لِرَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله أن يَدعُوَ لَهُ ، فَأَرسَلوا بِهِ إلى عائِشَةَ لِيَدعُوَ لَهُ ، فَلَمّا قَرَّبَتهُ مِنهُ قالَ :أخرِجوا عَنِّي الوَزَغَ ابنَ الوَزَغِ . قالَ زُرارَةُ : ولا أعلَمُ إلاّ أنَّهُ قالَ : ولَعَنَهُ الكافي : ج ۸ ص ۲۳۸ ح ۳۲۴ .
3.. مصغّر «اَقْعَس» ، به معناى سينه گوژ، سينه قوزى ؛ كسى كه سينهاش برآمده و پشتش فرو رفته باشد .
4.. أقبَلَ أبو سُفيانَ ومُعاوِيَةُ يَتبَعُهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله : اللّهُمَّ العَنِ التّابِعَ وَالمَتبوعَ ، اللّهُمَّ عَلَيكَ بِالاُقَيعِسِ .
قالَ ابنُ البَراءِ لِأَبيهِ : مَنِ الاُقَيعِسُ ؟ قالَ : مُعاوِيَةُ معاني الأخبار : ص ۳۴۵ ح ۱ ، وقعة صفّين : ص ۲۱۷ .