745
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «خداوند، شكمش را سير نكند!»۱.۲

ح ـ معاويه و عمرو بن عاص

۱۷۰۷. المعجم الكبير ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا، صداى دو مرد را شنيد كه آواز مى‌خوانند و مى‌گويند:
هنوز استخوان‌هاى آن يار نزديك، هويداست
و جنگ، او را باز مى‌داردش كه كفن گردد و به گور سپرده شود.۳
ايشان پرسيد: آن دو كيستند؟ گفته شد: معاويه و عمرو بن عاص.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «بار خدايا ! آن دو را در فتنه به سختى سرنگون ساز و با خشونت، به

1.. در الدرّ المنثور ج ۸ ص ۱۶۸ به نقل از ابن ابى شيبه ، از شعبى آمده است : «معاويه ، پس از آن كه شكمشگُنده و گوشتالود شد، نشسته خطبه مى‌خواند». در بحارالأنوار (ج ۳۳ ص ۲۱۷) به نقل از الغارات ، از انس بن مالك آمده است : «از پيامبر خدا شنيدم كه مى‌فرمايد : «به زودى ، مردى از امّت من بر مردم مسلّط خواهد شد كه شكمى گُنده و حلقومى گشاده دارد و هر چه مى‌خورَد ، سير نمى‌شود و گناه جنّ و اِنس را بر دوش مى‌كشد و روزى در پىِ حكومت بر مى‌آيد . پس اگر او را ديديد ، شكمش را بِدَريد» .
در المناقب خوارزمى (ص ۱۱ ح ۱) آمده است : «ابو عبد الرحمان احمد بن شعيب ، معروف به حافظ نسايى، (م ۳۰۳ ق)، يكى از نويسندگان صحاح و سنن، در اواخر عمرش مصر را ترك كرد و در شهر دمشق ، اقامت گزيد. وى ديد كه بسيارى از مردم آن ديار ، از امام ، منحرف گشته‌اند. از اين رو ، به نشر مناقب و فضايل ايشان پرداخت و سخنرانى‌هاى پياپى ، در فضايل وصى ايراد كرد. زمانى كه از تأليف و نشر كتابش فراغت يافت، از او درباره معاويه و فضايلى كه از وى روايت مى‌شود ، سؤال كردند. گفت : آيا معاويه از اين كه سر به سر باشد ، راضى نمى‌شود و حتما بايد برترى داده شود؟ به روايتى ديگر گفت : من براى او فضيلتى جز «خداوند ، شكمش را سير نكند!» نمى‌شناسم . پس مردم بر او هجوم بردند و با لگد به جانش افتادند و به بيضه‌هايش لگد كوفتند و از مسجد ، بيرونش كردند. او گفت : مرا به مكّه ببريد. او را به مكّه بُردند و در آن جا بر اثر همان لگدهايى كه خورده بود، درگذشت .

2.. كُنتُ ألعَبُ مَعَ الصِّبيانِ فَجاءَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهفَتَوارَيتُ خَلفَ بابٍ ، قالَ : فَجاءَ فَحَطَأَني حَطأَةً وقالَ : اِذهَب وَادعُ لي مُعاوِيَةَ . قالَ : فَجِئتُ فَقُلتُ : هُوَ يَأكُلُ . قالَ : ثُمَّ قالَ لي: اِذهَب فَادعُ لي مُعاوِيَةَ . قالَ : فَجِئتُ فَقُلتُ : هُوَ يَأكُلُ ، فَقالَ : لا أشبَعَ اللّه‌ُ بَطنَهُ ! صحيح مسلم: ج۴ ص۲۰۱۰ ح۹۶، اُسد الغابة: ج۵ ص۲۰۲ الرقم۴۹۸۴ .

3.. آن دو اين بيت را درباره حمزه سيّدالشهدا مى‌خواندند و بر او طعن مى‌زدند .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
744

۱۷۰۳.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از عبد اللّه‌ بن زبير ـ: پيامبر خدا، حَكَم و فرزندانش را لعنت كرد.۱

۱۷۰۴. الكافى ـ به نقل از زُراره، از امام باقر عليه‌السلام ـ: چون مروان زاده شد، او را نزد پيامبر خدا فرستادند تا برايش دعا كند. اين كار را توسّط عايشه كردند. وقتى عايشه او را نزديك پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بُرد، ايشان فرمود: «اين وَزَغ پسر وَزَغ را از نزد من بيرون ببريد».
زراره گفت: و يقين دارم كه امام باقر عليه‌السلام فرمود: «و [پيامبر خدا] او را لعنت كرد».۲

ز ـ معاوية بن ابى سفيان و پدرش

۱۷۰۵. معانى الأخبار ـ به نقل از عدى بن ثابت، از براء بن عازب ـ: ابو سفيان مى‌آمد و معاويه به دنبالش حركت مى‌كرد. پيامبر خدا گفت: «بار خدايا! دنباله‌رو و دنباله‌رو شونده را لعنت كن. بار خدايا! بويژه اُقَيعِس۳ را».
پس براء به پدرش گفت: اُقَيعِس كيست؟
گفت: معاويه.۴

۱۷۰۶. صحيح مسلم ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: با كودكان، سرگرم بازى بودم كه پيامبر خدا آمد. من، پشت در پنهان شدم. ايشان آمد و با دستش بر ميان دو شانه‌ام ضربه‌اى زد و فرمود: «برو و معاويه را برايم صدا بزن». من، رفتم و برگشتم و گفتم: او مشغولِ خوردن است. ايشان، دوباره به من فرمود: «برو و معاويه را نزد من بخوان».
من، رفتم و دوباره آمدم و گفتم: هنوز مى‌خورَد.

1.. إنَّ رَسولَ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله لَعَنَ الحَكَمَ ووُلدَهُ المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۵۲۸ ح ۸۴۸۵ ، البداية والنهاية : ج ۸ص ۲۸۰ .

2.. لَمّا وُلِدَ مَروانُ عَرَضوا بِهِ لِرَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله أن يَدعُوَ لَهُ ، فَأَرسَلوا بِهِ إلى عائِشَةَ لِيَدعُوَ لَهُ ، فَلَمّا قَرَّبَتهُ مِنهُ قالَ :أخرِجوا عَنِّي الوَزَغَ ابنَ الوَزَغِ . قالَ زُرارَةُ : ولا أعلَمُ إلاّ أنَّهُ قالَ : ولَعَنَهُ الكافي : ج ۸ ص ۲۳۸ ح ۳۲۴ .

3.. مصغّر «اَقْعَس» ، به معناى سينه گوژ، سينه قوزى ؛ كسى كه سينه‌اش برآمده و پشتش فرو رفته باشد .

4.. أقبَلَ أبو سُفيانَ ومُعاوِيَةُ يَتبَعُهُ ، فَقالَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : اللّهُمَّ العَنِ التّابِعَ وَالمَتبوعَ ، اللّهُمَّ عَلَيكَ بِالاُقَيعِسِ .
قالَ ابنُ البَراءِ لِأَبيهِ : مَنِ الاُقَيعِسُ ؟ قالَ : مُعاوِيَةُ معاني الأخبار : ص ۳۴۵ ح ۱ ، وقعة صفّين : ص ۲۱۷ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20809
صفحه از 868
پرینت  ارسال به