۱۶۸۲. امام باقر عليهالسلام: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله [بر دشمنان] سختگير بود.۱
۱۶۸۳. سنن النسائى ـ به نقل از مصعب بن سعد، از پدرش ـ: هنگامى كه مكّه فتح شد، پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله امان [عمومى] داد، مگر به چهار مرد و دو زن، و فرمود: «آنها را بكشيد، حتّى اگر به پرده كعبه آويخته باشند: عِكرمة بن ابى جهل، عبد اللّه بن خَطَل، مَقيس بن صُبابه و عبد اللّه بن سعد بن ابى سَرح.۲
۷ / ۷
هوشيارى در رويارويى با منافقان
۱۶۸۴. صحيح البخارى ـ به نقل از عمرو بن دينار، از جابر ـ: همراه پيامبر صلىاللهعليهوآله جنگيديم و عدّه فراوانى از مهاجران، همراه او باز مىگشتند. ميان مهاجران، مردى بسيار شوخ بود. او لگد و تيپايى به مردى انصارى زد. مرد انصارى خيلى خشمگين شد، تا آن جا كه [با هم درگير شدند و] هر يك قوم و قبيله خود را فرا خواند. مرد انصارى گفت: اى انصار ! و مهاجر گفت: اى مهاجران !
پيامبر صلىاللهعليهوآله بيرون آمد و فرمود: «چه شده است كه مانند روزگار جاهلى، خويشان و قبيله خود را صدا مىزنيد ؟» و سپس فرمود: «چه خبرشان شده است ؟». تيپاى مهاجر به انصارى را به پيامبر صلىاللهعليهوآله اطّلاع دادند، و پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «اين صدا زدن را وا نهيد، كه پليد و زشت است». عبد اللّه بن اُبَى، ابن سلول گفت: آيا قبيله خود را بر ضدّ ما مىخوانند [و مىشورانند] ؟ اگر به مدينه باز گرديم، عزيزتر ما، خوارتر ما را اخراج خواهد كرد. عمر گفت: اى پيامبر خدا ! آيا اين پليد (عبد اللّه) را نكشيم ؟ پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «[نه تا] مردم