731
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

تا به سلامت مانى».
گفت: باشد، به شرط آن كه روستاها براى من و شهرها از آنِ تو باشد.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «اين نمى‌شود. اسلام بياور تا سالم بمانى». آن گاه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «اى عامر! برو تا اين كه در باره كارت تا فردا بينديشيم».
پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در پى انصار فرستاد و فرمود: «چه نظر مى‌دهيد ؟ من اين مرد را دعوت به اسلام كرده‌ام ؛ امّا نپذيرفته است، مگر آن كه روستاها از آنِ او و شهرها براى من باشد».
انصار گفتند: هر چه خدا و سپس هر چه شما بخواهيد ؛ امّا [تا كنون] يك شتر از ما نگرفته‌اند، جز آن كه دو شتر از آنها گرفته‌ايم، و خدا و پيامبرش، داناترند.
[فردا] عامر نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله باز گشت. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به او فرمود: «اسلام بياور تا سالم بمانى، اى عامر!».
او گفت: جز همان كه گفتم، نمى‌شود! و نپذيرفت، جز به همان شكل كه روستاها از آنِ او و شهرها از آنِ پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله باشد، و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله هم قبول نكرد. عامر گفت: هان ! به خدا سوگند، مدينه را از سواره و پياده بر ضدّ تو پُر خواهم كرد.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «خدا اين را از تو نمى‌پذيرد و نيز افراد قبيله اوس و خزرج [از تو نخواهند پذيرفت]». آن گاه عامر باز گشت و پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله گفت: «خدايا! مرا از او كفايت كن».
خداوند، او را پيش از آن كه به خانواده‌اش برسد، دچار خناق۱ كرد و عامر هنگامى كه به آن گرفتار شد، گفت: اى خاندان عامر ! اين مانع در گلويم، [در بزرگى]مانند غدّه شتر جوان است ! و در همان زمان كه به آن دچار شد و پيش از رسيدن به خانه‌اش، هلاك شد.۲

1.. بيمارى‌اى كه اكنون ديفترى و آنژين سينه ناميده مى‌شود و گويى غده و پرده‌اى كاذب ، راه نفس را مى‌گيرد و اگر درمان نشود ، در چند ساعت ، بيمار را از پاى درمى‌آورد .

2.. إنَّ عامِرَ بنَ الطُّفَيلِ لَم يَدخُلِ المَدينَةَ إلاّ بِأَمانٍ مِن رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ، فَلَمّا جاءَ النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله قالَ لَهُ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : يا عامِرُ ،أسلِم تَسلَم ، قالَ : نَعَم ، عَلى أنَّ لِيَ الوَبَرَ ولَكَ المَدَرَ . قالَ : هذا لا يَكونُ ، أسلِم تَسلَم . ثُمَّ قالَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : يا عامِرُ اذهَب حَتّى نَنظُرَ في أمرِكَ إلى غَدٍ .
فَأَرسَلَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله إلَى الأَنصارِ ، فَقالَ : ماذا تَرَونَ ، إنّي قَد دَعَوتُ هذَا الرَّجُلَ فَأَبى أن يُسلِمَ ، إلاّ أن يَكونَ لَهُ الوَبَرُ ولِيَ المَدَرُ ، فَقالوا : ما شاءَ اللّه‌ُ ثُمَّ شِئتَ يا رَسولَ اللّه‌ِ ، ما أخَذوا مِنّا عِقالاً إلاّ أخَذنا مِنهُم عِقالَينِ ، فَاللّه‌ُ ورَسولُهُ أعلَمُ .
فَرَجَعَ عامِرٌ إلَى النَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فَقالَ لَهُ : أسلِم تَسلَم يا عامِرُ . قالَ : لَيسَ إلاّ ذلِكَ . فَأَبى إلاّ أن يَكونَ لَهُ الوَبَرُ وَلِلنَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهالمَدَرُ ، فَأَبَى النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله . فَقالَ عامِرٌ : أما وَاللّه‌ِ لَأَمَلَأَنَّها عَلَيكَ خَيلاً ورِجالاً . فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : يَأبَى اللّه‌ُ ذلِكَ عَلَيكَ وأَبناءُ قَبيلَةِ الأَوسِ وَالخَزرَجِ . ثُمَّ وَلّى عامِرٌ ، فَقالَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : اللّهُمَّ اكفِنيه .
فَرَماهُ اللّه‌ُ بِالذَّبحَةِ قَبلَ أن يَأتِيَ أهلَهُ ، فَقالَ عامِرٌ حينَ أخَذَتهُ الذَّبحَةُ : يا آلَ عامِرٍ ! هذِهِ غُدَّةٌ كُغُدَّةِ البَكرِ ، فَهَلَكَ ساعَةَ أخَذَتهُ دونَ أهلِهِ المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۹۲ ح ۶۹۸۳ ، التاريخ الكبير : ج ۸ ص ۳۲۷ الرقم ۳۱۹۲ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
730

۱۶۷۹. السيرة النبويّة، ابن هشام: به من خبر رسيده كه پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در حال طواف به گرد كعبه بود كه با اسود بن مطّلب بن اسد بن عبد العزّى، وليد بن مغيره، اميّة بن خَلَف، عاصب بن وائل سهمى ـ كه بزرگ‌سالان قوم خود بودند ـ، رو به رو شد. آنها گفتند: اى محمّد ! بيا تا ما آنچه را تو عبادت مى‌كنى، عبادت كنيم و تو آنچه را ما عبادت مى‌كنيم، عبادت كنى، و ما با تو در اين امر، مشترك مى‌شويم. اگر معبود تو، بهتر از معبود ما باشد، ما بهره خود را برده‌ايم و اگر معبود ما بهتر از معبود تو باشد، تو بهره خود را برده‌اى.
پس خداوند متعال در باره آنها نازل فرمود: «بگو: اى كافران ! * آنچه را شما مى‌پرستيد، من نمى‌پرستم * و نه شما آنچه را من مى‌پرستم، مى‌پرستيد * و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده‌ايد، مى‌پرستم * و نه شما آنچه را كه من مى‌پرستم، مى‌پرستيد * [حال كه چنين است،] آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم»۱.۲

۱۶۸۰. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از سلمة بن اكوع ـ: عامر بن طفيل جز با امان پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به مدينه وارد نشد. هنگامى كه نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آمد، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به او فرمود: «اى عامر ! اسلام بياور

1.. كافرون : آيه ۱ ـ ۶ .

2.. اِعتَرَضَ رَسولَ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهوهُوَ يَطوفُ بِالكَعبَةِ ـ فيما بَلَغَني ـ الأَسوَدُ بنَ المُطَّلِبِ بنِ أسَدِ بنِ عَبدِ العُزّى ، وَالوَليدُ بنَالمُغيرَةِ ، واُمَيَّةُ بنَ خَلَفٍ ، وَالعاصُ بنَ وائلٍ السَّهمِيُّ ، وكانوا ذَوي أسنانٍ في قَومِهِم ، فَقالوا : يا مُحَمَّدُ ، هَلُمَّ فَلنَعبُد ما تَعبُدُ وتَعبُدُ ما نَعبُدُ ، فَنَشتَرِكُ نَحنُ وأَنتَ فِي الأَمرِ ، فَإِن كانَ الَّذي تَعبُدُ خَيرا مِمّا نَعبُدُ كُنّا قَد أخَذنا بِحَظِّنا مِنهُ ، وإن كانَ ما نَعبُدُ خَيرا مِمّا تَعبُدُ ، كُنتَ قَد أخَذتَ بِحَظِّكَ مِنهُ .
فَأَنزَلَ اللّه‌ُ تَعالى فيهِم : « قُلْ يَـأَيُّهَا الْكَـفِرُونَ * لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَ لاَ أَنتُمْ عَـبِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَ لاَ أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ * وَ لاَ أَنتُمْ عَـبِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِىَ دِينِ » السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۱ ص ۳۸۸ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۳۳۷ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21198
صفحه از 868
پرینت  ارسال به