717
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

۶ / ۴

نامه پيامبر صلّی الله علیه و آله به كسرا، فرمان‌رواى ايران۱

۱۶۵۵.. تاريخ الطبرى ـ به نقل از يزيد بن حبيب ـ: [پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله] عبد اللّه‌ بن حُذافة بن قيس بن عَدىّ

1.كسرى لقب پادشاهان ايران در زمان پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بود . كسرى ، پسر خسرو پرويز ابرويز پسر هرمز است (فتح البارى : ج ۸ ص ۹۶ و ج ۶ ص ۴۶۰) ، خسرو پرويز يا خسرو دوّم (از سال ۵۹۰ تا ۶۲۸ ميلادى) بيست و چهارمين پادشاه ساسانى و از نامدارترين سلسله ساسانيان به شمار مى‌آيد . در ابتداى پادشاهى با مخالفت بهرام چوبين ، مواجه شد و پس از شكست از سپاه وى به روم گريخت و مدتى بعد با حمايت قيصر روم به ايران بازگشت و بر تخت نشست ، سرانجام در سال ۶۲۸ ميلادى ، پس از پنج روز حبس در زندان به دست مهر هرمزد پسر مردانشاه به قتل رسيد (تاريخ ايران و باستان : ص ۵۲۰ ـ ۵۲۷ ، ايران در زمان ساسانيان : ص ۴۲۹) .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
716

گفت: آيا با او جنگيده‌ايد ؟
گفتم: آرى.
پرسيد: وضعيّت جنگ شما با او چگونه بوده است ؟
گفتم: بين ما و او، جنگ‌هاى سختى در مى‌گرفت و او از ما مى‌كُشت و ما هم از او مى‌كُشتيم.
پرسيد: آيا خيانت و پيمان‌شكنى مى‌كند ؟
گفتم: نه. در اين مدّتى كه ما با او بوده‌ايم، چنين عملى از وى مشاهده نكرده‌ايم....
پرسيد: آيا پيش از او، كسى چنين ادّعايى كرده است ؟
گفتم: نه....
هِرَقل گفت: اگر آنچه در باره او مى‌گويى، حقيقت داشته باشد، بى گمان، او پيامبر است. من مى‌دانستم كه او ظهور خواهد كرد ؛ امّا گمان نمى‌كردم كه از شما باشد. اگر برايم امكان داشت، دوست داشتم ملاقاتش كنم و اگر نزد وى مى‌بودم، پاهايش را مى‌شستم. پادشاهىِ او به آنچه زير پاى من است، خواهد رسيد.
هِرَقل سپس نامه پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله را خواست و آن را بدين شرح خواند: «به نام خداوند مِهرگستر مهربان. از محمّد، فرستاده خدا، به هِرَقل، بزرگِ روم. درود بر كسى كه از راه راست، پيروى كند ! امّا بعد، من تو را به اسلام فرا مى‌خوانم. مسلمان شو تا به سلامت [و در امان] مانى، و اسلام بياور تا خداوند به تو دو برابر، اجر دهد و اگر نپذيرى، گناه رعيّت، به گردن توست. «اى اهل كتاب ! بياييد بر سر سخنى بِايستيم كه ميان ما و شما يكسان است، اين كه: جز خدا را نپرستيم» تا اين جاى آيه: «گواهى دهيد كه ما مسلمان هستيم»۱».
وقتى نامه را به پايان برد، سر و صدا بلند شد و همهمه در همه جا پيچيد. او دستور داد ما را از حضور او بيرون بردند. وقتى بيرون رفتيم، به همراهانم گفتم: كار پسر ابو كَبشه (پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) بالا گرفت.۲

1.. آل عمران : آيه ۶۴ .

2.. بَينا أنا بِالشّامِ إذ جيءَ بِكِتابٍ مِنَ النَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهإلى هِرَقلَ . . . فَقالَ هِرَقلُ : هَل هاهُنا أحَدٌ مِن قَومِ هذَا الرَّجُلِ الَّذييَزعُمُ أنَّهُ نَبِيٌّ ؟ فَقالوا : نَعَم .
قالَ : فَدُعيتُ في نَفَرٍ مِن قُرَيشٍ ، فَدَخَلنا عَلى هِرَقلَ ، فَأَجلَسَنا بَينَ يَدَيهِ . . . وأَجلَسوا أصحابي خَلفي . . . .
ثُمَّ قالَ لِتَرجُمانِهِ : سَلهُ ، كَيفَ حَسَبُهُ فيكُم ؟ قالَ : قُلتُ : هُوَ فينا ذو حَسَبٍ .
قالَ : فَهَل كانَ مِن آبائِهِ مَلِكٌ ؟ قالَ : قُلتُ : لا .
قالَ : فَهَل كُنتُم تَتَّهِمونَهُ بِالكَذِبِ قَبلَ أن يَقولَ ما قالَ ؟ قُلتُ : لا .
قالَ : أيَتَّبِعُهُ أشرافُ النّاسِ أم ضُعَفاؤُهُم ؟ قالَ : قُلتُ : بَل ضُعَفاؤُهُم .
قالَ : يَزيدونَ أم يَنقُصونَ ؟ قالَ : قُلتُ : لا ، بَل يَزيدونَ .
قالَ : هَل يَرتَدُّ أحَدٌ مِنهُم عَن دينِهِ بَعدَ أن يَدخُلَ فيهِ سَخطَةً لَهُ ؟ قالَ : قُلتُ : لا .
قالَ : فَهَل قاتَلتُموهُ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَكَيفَ كانَ قِتالُكُم إيّاهُ ؟ قالَ : قُلتُ : تَكونُ الحَربُ بَينَنا وبَينَهُ سِجالاً ، يُصيبُ مِنّا ونُصيبُ مِنهُ . قالَ : فَهَل يَغدِرُ ؟ قلتُ : لا ، ونَحنُ مِنهُ في هذِهِ المُدَّةِ لا نَدري ما هُوَ صانِعٌ فيها . . . .
قالَ : فَهَل قالَ هذَا القَولُ أحَدٌ قَبلَهُ ؟ قُلتُ : لا . . . .
قالَ : إن يَكُ ما تَقولُ فيهِ حَقّا فَإِنَّهُ نَبِيٌّ ، وقَد كُنتُ أعلَمُ أنَّهُ خارِجٌ ، ولَم أكُ أظُنُّهُ مِنكُم ، ولَو أنّي أعلَمُ أنّي أخلُصُ إلَيهِ لَأَحبَبتُ لِقاءَهُ ، ولَو كُنتُ عِندَهُ لَغَسَلتُ عَن قَدَمَيهِ ، ولَيَبلُغَنَّ مُلكُهُ ما تَحتَ قَدَمَيَّ .
قالَ : ثُمَّ دَعا بِكِتابِ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فَقَرَأَهُ ، فَإِذا فيهِ :
بِسمِ اللّه‌ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ مِن مُحَمَّدٍ رَسولِ اللّه‌ِ إلى هِرَقلَ عَظيمِ الرّومِ ، سَلامٌ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى .
أمّا بَعدُ ، فَإِنّي أدعوكَ بِدِعايَةِ الإِسلامِ ، أسلِم تَسلَم ، وأَسلِم يُؤتِكَ اللّه‌ُ أجرَكَ مَرَّتَينِ ، وإن تَوَلَّيتَ فَإِنَّ عَلَيكَ إثمَ الأَريسِيّين ، و« يَـأَهْلَ الْكِتَـبِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ »إلى قَولِهِ : « اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ » .
فَلَمّا فَرَغَ مِن قِراءَةِ الكِتابِ ، ارتَفَعَتِ الأَصواتُ عِندَهُ وكَثُرَ اللَّغَطُ ، وأَمَرَ بِنا فَاُخرِجنا . قالَ : فَقُلتُ لِأَصحابي حينَ خَرَجنا : لَقَد أمِرَ أمرُ ابنِ أبي كَبشَةَ ! صحيح البخاري : ج ۴ ص ۱۶۵۷ ح ۴۲۷۸ ، صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۳۹۳ ح ۷۴ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21386
صفحه از 868
پرینت  ارسال به