فصل ششم: سيره پيامبر صلّی الله علیه و آله در رفتار با خويشان و نزديكان
۶ / ۱
صله رحم با عمويش ابو طالب
۹۳۳. كنز الفوائد: سختى و قحطى و خشكسالى مهلك و فراگيرى، قريش را در بر گرفت و نادارى و سختى و رنج و تنگدستى قريش، به ابو طالب هم كه كمثروت و عيالوار بود، رسيد.
اين هنگام، پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله عمويش عبّاس را فرا خواند و به او گفت: «اى ابو فضل ! برادرت ابو طالب، عيالوار و پريشاناحوال است و قدرت و توانى ندارد و اين قحطى عمومى، او را هم فرا گرفته است و خويشان به كمك كردن و بارى از دوش هم برداشتن در روزگار سختى، سزاوارترند. پس بيا با هم نزد او برويم تا به او يارى برسانيم و بخشى از سنگينى بارش را برداريم و از نانخورانش بكاهيم. هر كدام از ما يكى از پسرانش را بگيرد تا مقدارى از بارَش را سبك و كار را برايش آسان كنيم.
عبّاس به پيامبر صلىاللهعليهوآله گفت: چه خوب نظرى دادى و صواب در همان است كه گفتى. به خدا سوگند، اين بخشش كريمانه و صله رحمِ مهرورزانه است.
آن دو، ابو طالب را ملاقات كردند و او را به شكيبايى دعوت نمودند و فضيلت پدرانش را يادآور شدند و به او گفتند: ما مىخواهيم مقدارى از بار نانخورانت را از دوشت برداريم. برخى از فرزندانت را به ما بسپار تا از سنگينى بارت بكاهد.
ابو طالب گفت: عقيل و طالب را برايم بگذاريد و آنچه مىخواهيد، انجام دهيد. پس عبّاس، جعفر را گرفت و پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله على را. پيامبر صلىاللهعليهوآله او (على عليهالسلام) را براى خود