307
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

كربلا. فرمود: «خدا و پيامبرش راست گفتند ؛ سرزمين كَرب (رنج) و بلا».۱

۱۴ / ۱۳

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله در وفات عثمان بن مظعون

۷۱۹. مسكّن الفؤاد: روايت شده است كه چون عثمان بن مظعون در گذشت، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله پارچه را از روى او كنار زد و پيشانى‌اش را بوسيد و آن گاه، بسيار گريست و چون تابوت را برداشتند، فرمود: «خوشا به حالت، اى عثمان ! نه دنيا تو را پوشيد [و فريفت] و نه تو [جامه] دنيا را پوشيدى».۲

۱۴ / ۱۴

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله در وفات سعد بن معاذ

۷۲۰. كنز العمّال ـ به نقل از عايشه ـ: هنگامى كه سعد بن معاذ وفات يافت، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله گريست و اصحاب نيز گريستند، و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله چون اندوهش شديد مى‌شد، محاسنش را مى‌گرفت.۳

1.. كانَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله جالِسا ذاتَ يَومٍ في بَيتي فَقالَ : لا يَدخُل عَلَيَّ أحَدٌ . فَانتَظَرتُ فَدَخَلَ الحُسَينُ عليه‌السلام ، فَسَمِعتُنَشيجَ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَبكي ، فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَينٌ في حِجرِهِ وَالنَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَمسَحُ جَبينَهُ وهُوَ يَبكي ، فَقُلتُ : وَاللّه‌ِ ، ما عَلِمتُ حينَ دَخَلَ . فَقالَ : إنَّ جَبرَئيلَ عليه‌السلام كانَ مَعَنا فِي البَيتِ فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنيا فَنَعَم ، قالَ : إنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ يُقالُ لَها كَربَلاءُ . فَتَناوَلَ جَبرَئيلُ عليه‌السلاممِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله .
فَلَمّا اُحيطَ بِحُسَينٍ حينَ قُتِلَ ، قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : كَربَلاءُ ، قالَ : صَدَقَ اللّه‌ُ ورَسولُهُ ، أرضُ كَربٍ وبَلاءٍ (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۰۸ ح ۲۸۱۹ ، كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۶۵۶ ح ۳۷۶۶۶) .

2.. إنَّ النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله لَمّا ماتَ عُثمانُ بنُ مَظعونٍ ، كَشَفَ الثَّوبَ عَن وَجهِهِ ثُمَّ قَبَّلَ ما بَينَ عَينَيهِ ، ثُمَّ بَكى طَويلاً ، فُلَمّا رُفِعَالسَّريرُ قالَ : طوباكَ يا عُثمانُ ! لَم تَلبَسكَ الدُّنيا ولَم تَلبَسها مسكّن الفؤاد : ص ۹۵ ، بحار الأنوار : ج ۸۲ ص ۹۱ ح ۴۳ .

3.. إنَّ النَّبِيَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بَكى وبَكى أصحابُهُ حينَ تُوُفِّيَ سَعدُ بنُ مَعاذٍ . قالَت : وكانَ النَّبِيُ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله إذَا اشتَدَّ وَجدُهُ فَإِنَّما هُوَ آخِذٌبِلِحيَتِهِ كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۴۱۳ ح ۳۷۰۹۳ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۲۳۵ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
306

شدن حسين، گريه مى‌كنم».
پس اهل خانه همه گريستند. من گفتم: اى پيامبر خدا ! پروردگارمان ما را فقط براى رنج و بلا آفريده است ؟
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «مژده بده ـ اى على ـ كه خداوند عز و جل با من عهد كرده كه تو را جز مؤمن، دوست نداشته باشد و جز منافق، دشمن ندارد».۱

۱۴ / ۱۲

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله بر مصيبت‌هاى حسين۷

۷۱۸. المعجم الكبير ـ به نقل از اُمّ سلمه ـ: روزى، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در خانه‌ام نشسته بود كه فرمود: «كسى بر من وارد نشود». من انتظار مى‌كشيدم، كه حسين عليه‌السلام وارد شد و صداى گريه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله را شنيدم. سرك كشيدم. ديدم حسين عليه‌السلام در دامان پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله است و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله گريه‌كنان، دست بر پيشانى او مى‌كشد. [به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله]گفتم: به خدا سوگند، نفهميدم كِى داخل شد !
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «جبرئيل با ما در اتاق بود و گفت: او (حسين) را دوست دارى ؟ گفتم: از دنيا، او را دوست دارم. جبرئيل گفت: بى ترديد، امّتت او را به زودى در سرزمينى به نام كربلا مى‌كُشند».
سپس جبرئيل از خاك آن جا بر گرفت و به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله نشان داد و حسين عليه‌السلام [سال‌ها بعد] هنگامى كه او را براى كُشتن محاصره كردند، پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟». گفتند:

1.. بَينا أنا وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَينُ عِندَ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ، إذِ التَفَتَ إلَينا فَبَكى ، فَقُلتُ : ما يُبكيكَ يا رَسولَ اللّه‌ِ ؟ ... .قالَ : أبكي مِن ضَربَتِكَ عَلَى القَرنِ ، ولَطمِ فاطِمَةَ خَدِّها ، وطَعنَةِ الحَسَنِ فِي الفَخِذِ وَالسَّمِّ الّذي يُسقى ، وقَتلِ الحُسَينِ .
قالَ : فَبَكى أهلُ البَيتِ جَميعا ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، ما خَلَقَنا رَبُّنا إلاّ لِلبَلاءِ ؟! قالَ : أبشِر يا عَلِيُّ ، فَإِنَّ اللّه‌َ عز و جلقَد عَهِدَ إلَيَّ أنَّهُ لا يُحِبُّكَ إلاّ مُؤمِنٌ ، ولا يُبغِضُكَ إلاّ مُنافِقٌ الأمالي للصدوق : ص ۱۹۷ ح ۲۰۸ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۲ ص ۲۰۹ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21131
صفحه از 868
پرینت  ارسال به