303
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

تو غمگينيم، اى ابراهيم!». آن گاه قبرش را صاف و مرتّب كرد و دستش را نزد سر ابراهيم نهاد و آن را تا بيخ انگشت شست به درون خاك قبر فرو برد و گفت: «به نام خدا، راه ورود شيطان را بر تو بستم».۱

۱۴ / ۷

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله هنگام ورود على۷ به مدينه

۷۱۱. اُسد الغابة ـ به نقل از ابو رافع، در بيان هجرت پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله و خوابيدن على عليه‌السلام در رخت‌خواب ايشان ـ: پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به على عليه‌السلام فرمان داد كه در مدينه به او ملحق شود. على، پس از بيرون آوردن خانواده پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به سوى ايشان، در پى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله [از مكّه] خارج شد. او شب‌ها راه مى‌پيمود و روزها پنهان مى‌شد تا آن كه به مدينه رسيد.
چون خبر ورودش به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله رسيد، فرمود: «على را نزد من فرا بخوانيد». گفته شد: اى پيامبر خدا ! او قادر به راه رفتن نيست. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله خود نزد او آمد و با ديدن على عليه‌السلام، او را در آغوش كشيد و با مشاهده پاهاى ورم كرده‌اش كه از آنها خون مى‌چكيد، دلش براى او سوخت و گريست. سپس دستان خود را با آب دهانش تر كرد و به پاهاى على عليه‌السلام كشيد و براى بهبودى‌اش دعا كرد. از آن پس، على عليه‌السلام تا زمانى كه به شهادت رسيد، از درد پا نناليد.۲

1.. لَمّا ماتَ إبراهيمُ ابنُ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهأمَرَني رَسولُ اللّه‌ِ فَغَسَّلتُهُ ، وكَفَّنَهُ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهوحَنَّطَهُ ، وقالَ لي : اِحمِلهُ ياعَلِيُّ ، فَحَمَلتُهُ حَتّى جِئتُ بِهِ إلَى البَقيعِ ، فَصَلّى عَلَيهِ ثُمَّ أدناهُ مِنَ القَبرِ ، ثُمَّ قالَ لي : يا عَلِيُّ انزِل ، فَنَزَلتُ ودَلاّهُ عَلَيَّ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، فَلَمّا رَآهُ مُنصَبّا بَكى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، فَبَكَى المُسلِمونَ لِبُكاءِ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، حَتَّى ارتَفَعَت أصواتُ الرِّجالِ عَلى أصواتِ النِّساءِ ، فَنَهاهُم رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله أشَدَّ النَّهيِ ، وقالَ :
تَدمَعُ العَينُ ويَحزَنُ القَلبُ ولا نَقولُ ما يُسخِطُ الرَّبَّ ، وإنّا بِكَ لَمُصابونَ ، وإنّا عَلَيكَ لَمَحزونونَ يا إبراهيمُ .
ثُمَّ سَوّى قَبرَهُ ، ووَضَعَ يَدَهُ عِندَ رَأسِهِ وغَمَرها حَتّى بَلَغَتِ الكوعَ ، وقالَ : بِسمِ اللّه‌ِ ، خَتَمتُكَ مِنَ الشَّيطانِ أن يَدخُلَكَ ... دعائم الإسلام : ج ۱ ص ۲۲۴ ، بحار الأنوار : ج ۸۲ ص ۱۰۰ ح ۴۸ .

2.. أمَرَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله عَلِيّا عليه‌السلام أن يَلحَقَهُ بِالمَدينَةِ ، فَخَرَجَ عَلِيٌّ عليه‌السلام في طَلَبِهِ بَعدَما أخرَجَ إلَيهِ أهلَهُ ، يَمشِي اللَّيلَ ويَكمُنُالنَّهارَ ، حَتّى قَدِمَ المَدينَةَ ، فَلَمّا بَلَغَ النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهقُدومُهُ قالَ : اُدعوا لي عَلِيّا ، قيلَ : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، لا يَقدِرُ أن يَمشِيَ .
فَأَتاهُ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ، فَلَمّا رَآهُ اعتَنَقَهُ وبَكى ؛ رَحمَةً لِما بِقَدَمَيهِ مِنَ الوَرَمِ ، وكانَتا تَقطُرانِ دَما ، فَتَفَلَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله في يَدَيهِ ، ومَسَحَ بِهِما رِجلَيهِ ، ودَعا لَهُ بِالعافِيَةِ ، فَلَم يَشتَكِهِما حَتَّى استُشهِدَ عليه‌السلام اُسد الغابة : ج ۴ ص ۹۲ الرقم ۳۷۸۹ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۶۸ ح ۸۴۱۶ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
302

پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله پرسيدند. فرمود: «دلم براى دلسوزى‌هاى او به رحم آمد و گريستم».۱

۱۴ / ۵

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله در وفات فاطمه بنت اسد

۷۰۹. امام صادق عليه‌السلام: روزى، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله نشسته بود كه امير مؤمنان عليه‌السلام گريه‌كنان نزد او آمد. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به او فرمود: «چرا گريه مى‌كنى ؟». گفت: مادرم فاطمه از دنيا رفت. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «به خدا سوگند، و مادر من هم». آن گاه به سرعت، خود را به خانه رساند و چشمش كه به او افتاد، گريست. سپس به زنان دستور داد كه او را غسل دهند.۲

۱۴ / ۶

گريه پيامبر صلّی الله علیه و آله در مرگ فرزندش

۷۱۰. امام على عليه‌السلام: هنگامى كه ابراهيم فرزند پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در گذشت، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به من فرمان داد و او را غسل دادم و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله كفنش كرد و حنوط بر او ماليد و به من گفت: «آن را [بر دوشت] ببر، اى على!» و من او را تا بقيع بردم و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بر او نماز خواند و سپس او را به نزديك قبر آورد و آن گاه به من فرمود: «اى على! پايين برو» و من پايين [به درون قبر] رفتم و پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله او را برايم فرو فرستاد و هنگامى كه او را فرونهاده ديد، گريست و مسلمانان نيز از گريه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به گريه افتادند، تا آن جا كه صداى مردان از صداى گريه زنان بلندتر شد و پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آنان را به شدّت [از شيون كردن] نهى نمود و فرمود: «چشم، اشك مى‌ريزد و دل مى‌سوزد؛ ولى چيزى نمى‌گوييم كه خدا را خوش نيايد و ما مصيبت‌زده تو هستيم و ما بر

1.. لَمّا مَرَّ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهفي عُمرَةِ الحُدَيبِيَةِ بِالأَبواءِ ، قالَ : إنَّ اللّه‌َ قَد أذِنَ لِمُحَمَّدٍ في زِيارَةِ قَبرِ اُمِّهِ . فَأَتاهُ رَسولُاللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهفَأَصلَحَهُ ، وبَكى عِندَهُ وبَكَى المُسلِمونَ لِبُكاءِ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ، فَقيلَ لَهُ ، فَقالَ : أدرَكَتني رَحمَتُها فَبَكَيتُ الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۱۱۶ ؛ بحار الأنوار : ج ۱۵ ص ۱۶۲ ح ۹۳ .

2.. بَينَما هُوَ [رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله] ذاتَ يَومٍ قاعِدٌ إذ أتاهُ أميرُ المُؤمِنينَ عليه‌السلاموهُوَ يَبكي ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : ما يُبكيكَ ؟فَقالَ : ماتَت اُمّي فاطِمَةُ ، فَقالَ رَسولُ اللّه‌ِ : واُمّي وَاللّه‌ِ . وقامَ مُسرِعا حَتّى دَخَلَ فَنَظَرَ إلَيها وبَكى ، ثُمَّ أمَرَ النِّساءَ أن يَغسِلنَها الكافي : ج ۱ ص ۴۵۳ ح ۲ ، خصائص الأئمّة عليهم‌السلام : ص ۶۵ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20464
صفحه از 868
پرینت  ارسال به