۶۱۰.تاريخ بغداد ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پشت سر پيامبر صلىاللهعليهوآله راه رفتم تا ايشان را بيازمايم و ببينم بدش مىآيد پشت سرش راه بروم يا آن را دوست دارد. پيامبر صلىاللهعليهوآله با دستش مرا طلبيد و به خود، ملحق كرد تا در كنارش راه بروم. سپس دوباره عقب ماندم و پشت سرش راه رفتم. باز با دستش مرا طلبيد و به خود، ملحق كرد و من فهميدم كه او آن را خوش نمىدارد.۱
۶۱۱. المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابن عمر ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله خوش نمىداشت كه كسى پشت سرش بيايد ؛ ولى [براى] چپ و راست، ناراحت نمىشد.۲
۹ / ۲
همانند ناتوان و سست، راه نمىرفت
۶۱۲. مكارم الأخلاق ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در موقع راه رفتن، چنان راه مىرفت كه معلوم بود راه رفتن شخص ناتوان يا تنبل [و سست] نيست.۳
۶۱۳. الطبقات الكبرى ـ به نقل از ابو الحكم سيّار ـ: پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله چون راه مىرفت، مانند مردم معمولى راه مىرفت، نه ناتوان و نه سست.۴
1.. مَشَيتُ وَراءَ رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآلهأختَبِرُهُ ، فَأَنظُرُ كَيفَ يَكرَهُ أن أمشِيَ وَراءَهُ أو يُحِبُّ ذاكَ .
قالَ : فَالتَمَسَني بِيَدِهِ ، فَأَلحَقَني بِهِ حَتّى مَشَيتُ بِجَنبِهِ ، ثُمَّ تَخَلَّفتُ الثّانِيَةَ أمشي وَراءَهُ ، فَالتَمَسَني بِيَدِهِ فَأَلحَقَنيبِهِ ، فَعَرَفتُ أنَّهُ يَكرَهُ ذلِكَ تاريخ بغداد : ج ۱۲ ص ۹۱ الرقم ۶۵۰۸ ، الزهد الكبير : ص ۱۴۷ ح ۳۰۲ .
2.. كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله يَكرَهُ أن يَطَأَ أحَدٌ عَقِبَهُ ، ولكِن يَمينٌ وشِمالٌ المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۳۱۱ح ۷۷۴۴ ، امتاع الاسماع : ج ۸ ص ۷۶ .
3.. كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله إذا مَشى مَشى مَشيا يُعرَفُ أنَّهُ لَيسَ بِمَشيِ عاجِزٍ ولا بِكَسلانَ (مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۶۰۱ح ۵۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۳۶ ح ۳۵) .
4.. كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله إذا مَشى مَشى مَشيَ السّوقِيِّ ؛ لَيسَ بِالعاجِزِ ولا الكَسلانِ الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۳۷۹ ،فتح الباري : ج ۱۱ ص ۶۷ ح ۶۲۷۵ .