25
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

امتَحَنَ اللّه‌ُ قَلبَهُ لِلإِيمانِ، فَما وَرَدَ عَلَيكُم مِن حَديثِ آلِ مُحَمَّدٍ فَلانَت لَهُ قُلوبُكُم وَ عَرَفتُموهُ، فَاقبَلوهُ، وَ مَا اشمَأَزَّت مِنهُ قُلوبُكُم وَ أَنكَرتُموهُ، فَرُدُّوهُ إلَى اللّه‌ِ وَ إلَى الرَّسولِ وَ إلَى العالِمِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ.۱

حديث خاندان محمّد، دشوار و دشوارياب است، آن سان كه بِدان ايمان نمى‌آورد، مگر فرشته مقرّب يا پيامبرِ فرستاده شده و يا بنده‌اى كه خداوند، دلش را براى ايمان، خالص كرده است. پس، هر حديثى كه از خاندان محمّد به شما رسيد و بر دلتان نشست و آن را آشنا يافتيد، بپذيريدش، و هر حديثى كه دل‌هايتان از آن رميد و ناآشنايش يافتيد، آن را به خدا و پيامبر و به عالِمى كه از خاندان محمّد است، باز گردانيد.

بنا بر اين، در اين گونه موارد، هر چند پذيرفتن سخن منسوب به اهل بيت عليهم‌السلام لازم نيست، ولى انكار آن نيز صحيح نيست؛ بلكه بايد معنا و مقصود آن را به اهل بيت عليهم‌السلام وا گذاشت.

۲. حق‌مدارى

حق، نقيضِ باطل و به معناى استوارى و درستى است۲ و مقصود از «حق‌مدارى»، واقع‌گرايى، پيروى كامل از درستى، و اجتناب از باطل در همه زمينه‌هاى زندگى است.

اصالت حق‌مدارى در گفتار و كردار پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله تا جايى بوده كه ايشان، هماهنگى و مطابقت با حق را به عنوان يكى از معيارهاى تشخيص صحّت سخنان منسوب به خود معرّفى مى‌نمايد.۳ بديهى است كه اين معيار، مى‌تواند در كردارهاى منتسب به ايشان نيز كارآيى داشته باشد.

1.. الكافى : ج ۱ ص ۴۰۱ ح ۱ .

2.. ابن فارس در تبيين مادّه «حق» مى‌گويد : حق ، يك ريشه است و بر استوارى و درستى دلالت دارد . از اين رو ، حق ، نقيض باطل است معجم مقاييس اللغة : ج ۲ ص ۱۵ مادّه «حقق» .

3.. ر . ك : ص ۵۰ ح ۱۵ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
24

گفتنى است با در نظر گرفتن جايگاه خِرَد در سيره نبوى، مى‌توان دريافت كه موافقت يا مخالفت با احكام قطعى و روشن عقل و فطرت، يكى از معيارهاى اساسىِ نقد و ارزيابىِ گزارش‌هاى منسوب به پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله است. بنا بر اين، گفتار يا رفتارى كه به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله نسبت داده شود و عقل و علم، آن را نادرست مى‌دانند، واقعيت ندارد. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله خود در حديثى به اين معيار اشاره نموده است:

إذا سَمِعتُمُ الحَديثَ عَنّى تَعرِفُهُ قُلوبُكُم وَ تَلينُ لَهُ أشعارُكُم وَ أَبشارُكُم، وَ تَرَونَ أ نَّهُ مِنكُم قَريبٌ فَأَنَا أولاكُم بِهِ، وَ إذا سَمِعتُمُ الحَديثَ عَنّى تُنكِرُهُ قُلوبُكُم وَ تَنفِرُ مِنهُ أشعارُكُم وَ أَبشارُكُم وَ تَرَونَ أنَّهُ مِنكُم بَعيدٌ فَأَنَا أبعَدُكُم مِنهُ.۱

هر گاه حديثى از قول من شنيديد كه دل‌هايتان به [درستىِ] آن گواهى داد و موها و پوست بدنتان آن را خوش داشت و ديديد كه به شما نزديك است، بدانيد كه من از شما به آن سخن نزديك‌ترم (آن را من گفته‌ام)؛ امّا اگر از قول من، حديثى شنيديد كه دل‌هايتان با آن آشنا نبود و موها و پوست بدنتان از آن گريزان گرديد و ديديد كه از شما دور است، بدانيد كه دورى من از آن سخن، بيشتر است تا دورى شما از آن.

گفتنى است هر گفتار و رفتارى را كه عقل و علم، به بطلان آن حكم كنند، نمى‌توان به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله نسبت داد ؛ امّا نسبت دادن هر گفتار و رفتار صحيحى به ايشان نيز صحيح نيست ؛ بلكه هماهنگى با عقل، تنها يك قرينه است كه در كنار ساير قرائن مى‌تواند موجب اثبات درستىِ نسبت يك گفتار يا رفتار به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله باشد.

اين نكته نيز در خور توجّه است كه تنها در صورتى اين معيار مى‌تواند دليل نادرست بودن انتساب يك حديث به اهل بيت عليهم‌السلام باشد كه مخالفت آن با علم و عقل، صد در صد قطعى باشد، و از آن جا كه تشخيص اين معنا در بسيارى از موارد بسيار مشكل است، پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مى‌فرمايد:

إنَّ حَديثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعبٌ مُستَصعَبٌ،۲ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أو نَبىٌّ مُرسَلٌ، أو عَبدٌ

1.. مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۱۵۴ ح ۲۳۶۶۷ وج ۵ ص ۴۳۴ ح ۱۶۰۵۸ ، صحيح ابن حبّان : ج ۱ ص ۲۶۴ ح ۶۳ ،كنز العمّال : ج ۱ ص ۱۷۹ ح ۹۰۲ .

2.. «صعب» چيزى است كه به خودى خود دشوار است و «مستصعب» ـ به فتح يا كسر عين ـ چيزى است كه براى مردم دشوار باشد ، يا دشوارش بپندارند . نيز ممكن است «صعب» به معناى دشوار ، و «مستصعب» صيغه مبالغه ، به معناى بسيار دشوار باشد ر . ك : شرح اُصول الكافى ، مازندرانى : ج ۷ ص ۲ ، مرآة العقول : ج ۴ ص ۳۱۲ .

تعداد بازدید : 21440
صفحه از 868
پرینت  ارسال به