گفتنى است با در نظر گرفتن جايگاه خِرَد در سيره نبوى، مىتوان دريافت كه موافقت يا مخالفت با احكام قطعى و روشن عقل و فطرت، يكى از معيارهاى اساسىِ نقد و ارزيابىِ گزارشهاى منسوب به پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است. بنا بر اين، گفتار يا رفتارى كه به پيامبر صلىاللهعليهوآله نسبت داده شود و عقل و علم، آن را نادرست مىدانند، واقعيت ندارد. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله خود در حديثى به اين معيار اشاره نموده است:
إذا سَمِعتُمُ الحَديثَ عَنّى تَعرِفُهُ قُلوبُكُم وَ تَلينُ لَهُ أشعارُكُم وَ أَبشارُكُم، وَ تَرَونَ أ نَّهُ مِنكُم قَريبٌ فَأَنَا أولاكُم بِهِ، وَ إذا سَمِعتُمُ الحَديثَ عَنّى تُنكِرُهُ قُلوبُكُم وَ تَنفِرُ مِنهُ أشعارُكُم وَ أَبشارُكُم وَ تَرَونَ أنَّهُ مِنكُم بَعيدٌ فَأَنَا أبعَدُكُم مِنهُ.۱
هر گاه حديثى از قول من شنيديد كه دلهايتان به [درستىِ] آن گواهى داد و موها و پوست بدنتان آن را خوش داشت و ديديد كه به شما نزديك است، بدانيد كه من از شما به آن سخن نزديكترم (آن را من گفتهام)؛ امّا اگر از قول من، حديثى شنيديد كه دلهايتان با آن آشنا نبود و موها و پوست بدنتان از آن گريزان گرديد و ديديد كه از شما دور است، بدانيد كه دورى من از آن سخن، بيشتر است تا دورى شما از آن.
گفتنى است هر گفتار و رفتارى را كه عقل و علم، به بطلان آن حكم كنند، نمىتوان به پيامبر صلىاللهعليهوآله نسبت داد ؛ امّا نسبت دادن هر گفتار و رفتار صحيحى به ايشان نيز صحيح نيست ؛ بلكه هماهنگى با عقل، تنها يك قرينه است كه در كنار ساير قرائن مىتواند موجب اثبات درستىِ نسبت يك گفتار يا رفتار به پيامبر صلىاللهعليهوآله باشد.
اين نكته نيز در خور توجّه است كه تنها در صورتى اين معيار مىتواند دليل نادرست بودن انتساب يك حديث به اهل بيت عليهمالسلام باشد كه مخالفت آن با علم و عقل، صد در صد قطعى باشد، و از آن جا كه تشخيص اين معنا در بسيارى از موارد بسيار مشكل است، پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله مىفرمايد:
إنَّ حَديثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعبٌ مُستَصعَبٌ،۲ لا يُؤمِنُ بِهِ إلاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أو نَبىٌّ مُرسَلٌ، أو عَبدٌ