۴۶۳.الطبقات الكبرى ـ به نقل از ابن عبّاس ـ: به خدا سوگند كه شبها بر خاندان محمّد صلىاللهعليهوآله مىگذشت و شامى براى خوردن نمىيافتند.۱
ج ـ شكايت نكردن پيامبر صلىاللهعليهوآله از تشنگى و گرسنگى
۴۶۴. الطبقات الكبرى ـ به نقل از اُمّ ايمن ـ: نديدم كه پيامبر صلىاللهعليهوآله از گرسنگى و تشنگى، شكايتى كند، چه در خردسالى و چه در وقتى كه بزرگ شده بود. صبح بر مىخاست و از آب چاه زمزم مىنوشيد و چون صبحانه را به او عرضه مىكردم، مىفرمود: «آن را نمىخواهم. من سير هستم».۲
د ـ سير نخوردن سه روز پياپى، از نان گندم و جو
۴۶۵. امام على عليهالسلام ـ در باره پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله ـ: پدر و مادرم فداى كسى باد كه سه روز پى در پى از نان گندم، سير نخورد تا آن كه از دنيا جدا شد و آردش را الك نكردند!۳
۴۶۶. الكافى ـ به نقل از محمّد بن مسلم ـ: يك روز بر امام باقر عليهالسلام وارد شدم، در حالى كه غذا مىخورد.... سپس [به من] فرمود: «اى محمّد ! آيا فكر مىكنى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله از زمانى كه خداوند او را برانگيخت تا وقتى روح او را قبض كرد، سه روزِ پياپى از نان گندم، سير خورد ؟».
امام عليهالسلام سپس خودش پاسخ داد و فرمود: «نه، به خدا ! او از زمانى كه خداوند، وى را برانگيخت تا وقتى روح را قبض كرد، هيچ گاه سه روزِ پياپى از نان گندم، سير نخورد. هان ! من نمىگويم كه چيزى پيدا نمىكرد [تا بخورد]. ايشان گاهى اوقات، به يك نفر، صد شتر جايزه مىداد. بنا بر اين، اگر مىخواست بخورد، مىتوانست».۴
1.. وَاللّهِ ، لَقَد كانَ يَأتي عَلى آلِ مُحَمَّدٍ صلىاللهعليهوآله اللَّيالي ما يَجِدونُ فيها عَشاءً الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۴۰۲ .
2.. عَن اُمِّ أيمَنَ : ما رَأَيتُ النَّبِيَّ صلىاللهعليهوآله شَكا صَغيرا ولا كَبيرا جوعا ولا عَطَشا ، كانَ يَغدو فَيَشرَبُ مِن زَمزَمَ ، فَأَعرِضُعَلَيهِ الغَداءَ فَيَقولُ : لا اُريدُهُ ، أنا شَبعانُ الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۱۶۸ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۲ ص ۱۳۵ .
3.. بِأَبي واُمّي مَن لَم يَشبَع ثَلاثا مُتَوالِيَةً مِن خُبزِ بُرٍّ حَتّى فارَقَ الدُّنيا ، ولَم يُنخَل دَقيقُهُ الغارات : ج ۱ ص ۸۸ ، بحارالأنوار : ج ۴۱ ص ۱۳۸ .
4.. دَخَلتُ عَلى أبي جَعفَرٍ [الباقِرِ] عليهالسلام ذاتَ يَومٍ وهُوَ يَأكُلُ . . . ثُمَّ قالَ : يا مُحَمَّدُ ، لَعَلَّكَ تَرى أنَّهُ [يَعني رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله]شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثَةَ أيّامٍ مُتَوالِيَةٍ مِن أن بَعَثَهُ اللّهُ إلى أن قَبَضَهُ ؟ ! ثُمَّ رَدَّ عَلى نَفِسِه ، ثُمَّ قالَ : لا وَاللّهِ ، ما شَبِعَ مِن خُبزِ البُرِّ ثَلاثَةَ أيّامٍ مُتَوالِيَةٍ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ إلى أن قَبَضَهُ .
أما إنّي لا أقولُ : إنَّهُ كانَ لا يَجِدُ ، لَقَد كانَ يُجيزُ الرَّجُلَ الواحِدَ بِالمِئَةِ مِنَ الإِبِلِ ، فَلَو أرادَ أن يَأكُلَ لَأَكَلَ الكافي : ج ۸ ص ۱۳۰ ح ۱۰۰ ، الأمالي للطوسي : ص ۶۹۲ ح ۱۴۷۰ .