197
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

ج ـ بستر

۳۷۱. صحيح مسلم ـ به نقل از عايشه ـ: بستر پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله كه بر آن مى‌خوابيد، پوستى دبّاغى شده بود كه از پوست درخت خرما پُر شده بود.۱

۳۷۲. الزهد، ابن حنبل ـ به نقل از عايشه ـ: زنى از انصار بر من وارد شد و ديد كه بستر پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، عبايى دولا شده است. به خانه خود رفت و برايم بسترى فرستاد كه با پشم، پُر شده [و نرم‌تر] بود. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بر من وارد شد و فرمود: «اين چيست، اى عايشه ؟». گفتم: اى پيامبر خدا ! فلان خانم انصارى بر من وارد شد و بسترت را كه ديد، رفت و اين را برايم فرستاد.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «آن را به او باز گردانيد» ؛ ولى من آن را باز نگرداندم و خوشم آمد كه در اتاقم باشد تا آن گاه كه آن را سه بار به من فرمود، [و در پايان] فرمود: «آن را باز گردان، اى عايشه ! به خدا سوگند، اگر مى‌خواستم، خداوند، كوه‌هاى طلا و نقره همراهم مى‌كرد». پس، من آن را باز گرداندم.۲

د ـ ملحفه

۳۷۳. المعجم الأوسط ـ به نقل از اَنَس ـ: پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ملحفه‌اى رنگ شده با گل وَرس (كاجيره) و زعفران داشت كه آن را همراه خود، پيش همسرانش مى‌برد. شبى كه نوبت اين زن بود، آن زن آن را آب مى‌زد [تا بوى خوشش بلند شود] و چون نوبت اين يكى مى‌شد، او آن را آب مى‌زد.۳

1.. إنَّما كانَ فِراشُ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهالَّذي يَنامُ عَلَيهِ أدَما حَشوُهُ ليفٌ صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۶۵۰ ح ۳۸ ، سننالترمذي : ج ۴ ص ۲۳۷ ح ۱۷۶۱ .

2.. دَخَلَت عَلَيَّ امرَأَةٌ مِنَ الأَنصارِ ، فَرَأَت فِراشَ رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهعَباءَةً مَثنِيّةً ، فَرَجَعَت إلى مَنزِلِها فَبَعَثَت إلَيَّ بِفِراشٍحَشوُهُ الصّوفُ ، فَدَخَلَ عَلَيَّ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فَقالَ : ما هذا ؟ فَقُلتُ : فُلانَةٌ الأَنصارِيَّةُ دَخَلَت عَلَيَّ فَرَأَت فِراشَكَ ، فَبَعَثَت إلَيَّ بِهذا ، فَقالَ : رُدّيهِ . فَلَم أرُدَّهُ ، وأَعجَبَني أن يَكونَ في بَيتي ، حَتّى قالَ لي ذلِكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ .
فَقالَ : يا عائِشَةُ ، رُدّيهِ ، فَوَاللّه‌ِ ! لَو شِئتُ لَأَجرَى اللّه‌ُ مَعي جِبالَ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ . فَرَدَدتُهُ الزهد لابن حنبل : ص ۲۰ ، الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۴۶۵ .

3.. كانَت لِلنَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مِلحَفَةٌ مَصبوغَةٌ بِالوَرسِ وَالزَّعفَرانِ يَدورُ بِها عَلى نِسائِهِ ، فَإِذا كانَت لَيلَةَ هذِهِ رَشَّتها بِالماءِ ، وإذاكانَت لَيلَةَ هذِهِ رَشَّتها بِالماءِ المعجم الأوسط : ج ۱ ص ۲۰۹ ح ۶۷۵ ، تاريخ بغداد : ج ۱۳ ص ۳۲۰ الرقم ۷۲۹۰ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
196

ابو ايّوب فرود آمد، فرمود: «اى ابو ايّوب ! آيا تخت نداريد ؟». او گفت: نه به خدا. خبر به اسعد بن زراره رسيد. او تختى براى پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرستاد كه پايه و ستون‌هايش از درخت ساج و بندها و نوارهاى نگه دارنده آن از پوست درخت خزم بود، و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بر آن مى‌خوابيد تا آن كه به خانه من آمد و آن در آن جا بود و آن را به من بخشيد و بر آن مى‌خوابيد تا آن كه وفات كرد. پس بر همان تخت نهاده شد و بر او نماز خواندند و مردم آن را از ما مى‌طلبيدند تا مرده‌هايشان را بر آن حمل كنند و ابو بكر و عمر هم بر آن حمل شدند و مردم از آن بركت مى‌جستند.۱

ب ـ بالش

۳۶۹. مكارم الأخلاق ـ به نقل از سلمان فارسى ـ: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بر بالشى تكيه زده بود كه من وارد شدم. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله پشتى را به من داد و فرمود: «اى سلمان ! هيچ مسلمانى نيست كه برادر مسلمانش بر او وارد شود و به احترام او برايش پشتى بگذارد، مگر اين كه خداوند، او را مى‌آمرزد».۲

۳۷۰. مكارم الأخلاق: فراوان مى‌شد كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به بالشى از پوستِ پُر شده با الياف درخت خرما تكيه دهد و گاه بر آن مى‌نشست.۳

1.. كانَت قُرَيشٌ بِمَكَّةَ ولَيسَ شَيءٌ أحَبَّ إلَيها مِنَ السُّرُرِ تَنامُ عَلَيها ، فَلَمّا قَدِمَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله المَدينَةَ ونَزَلَ مَنزِلَ أبيأيّوبَ ، قالَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : يا أبا أيّوبَ ، أما لَكُم سَريرٌ ؟ فَقالَ : لا وَاللّه‌ِ . فَبَلَغَ أسعَدَ بنَ زُرارَةَ ، فَبَعَثَ إلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهبِسَريرٍ لَهُ عَمودٌ وقَوائِمُهُ مِن ساجٍ ورَملُهُ من خَزَمٍ ـ يَعنِي المَسَدَ ـ ، فَكانَ يَنامُ عَلَيهِ حَتّى تَحَوَّلَ إلى مَنزِلي ، فَكانَ فيهِ فَوَهَبَهُ لي ، فَكانَ يَنامُ عَلَيهِ حَتّى تُوُفِّيَ ، فَوُضِعَ عَلَيهِ وصُلِّيَ عَلَيهِ ، فَطَلَبَهُ النّاسُ مِنّا يَحمِلونَ عَلَيهِ مَوتاهُم ، فَحُمِلَ عَلَيهِ أبو بَكرٍ وعُمَرُ ، وَالنّاسُ يَطلُبونَ بَرَكَتَهُ تركة النّبيّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله لحمّاد بن إسحاق : ص ۱۰۴ ، سبل الهدى والرشاد : ج ۷ ص ۳۵۴ .

2.. دَخَلتُ عَلى رَسولِ اللّه‌ِ وهُوَ مُتَّكِئٌ عَلى وِسادَةٍ ، فَأَلقاها إِلَيَّ ثُمَّ قالَ : يا سَلمانُ ، ما مِن مُسلِمٍ دَخَلَ عَلى أخيهِالمُسلِمِ فَيُلقي لَهُ الوِسادَةَ إكراما لَهُ إلاّ غَفَرَ اللّه‌ُ لَهُ مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۵۷ ح ۴۱ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۳۵ ح ۳۵ .

3.. كانَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله كَثيرا مّا يَتَوَسَّدُ وِسادَةً لَهُ مِن أدَمٍ ، حَشوُها ليفٌ ، ويَجلِسُ عَلَيها مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۹۱ ح ۱۶۹ ،بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۵۳ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20463
صفحه از 868
پرینت  ارسال به