167
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

۳۰۱.السيرة النبويّة، ابن هشام ـ به نقل از حبّان بن واسع بن حبّان، از بزرگان قومش ـ: پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله صف‌هاى يارانش را در جنگ بدر، مرتّب مى‌كرد. در دستش تير بى‌پيكانى بود كه با آن، مردم را صاف و مرتّب مى‌كرد كه بر سواد بن غُزَيّه، هم‌پيمان بنى عَدىّ بن نجّار ـ كه جلوتر از صف بود ـ، گذشت. با آن تير بر شكم او زد و فرمود: «اى سواد ! مساوى بقيّه بِايست».
او گفت: اى پيامبر خدا! دردم آمد. خداوند، تو را به حق و عدالت برانگيخته است. پس براى قصاص، خود را در اختيارم بگذار.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله پيراهن را از دلش بالا زد و فرمود: «قصاص كن» ؛ امّا او پيامبر را در بغل گرفت و دلش را بوسيد.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «چه موجب شد اين كار را بكنى، اى سواد ؟».
گفت: اى پيامبر خدا ! مى‌بينى كه [مقدّماتِ] چه [جنگى] فراهم شده است ! خواستم كه آخرين لحظه‌هاى عمرم، پوستم با پوست شما تماس بيابد.
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله برايش دعاى خير كرد و سخنى برايش گفت و سپس صف‌ها را مرتّب نمود و به سايه‌بان فرماندهى باز گشت.۱

1.. إنَّ رَسولَ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهعَدَّلَ صُفوفَ أصحابِهِ يَومَ بَدرٍ ، وفي يَدِهِ قِدحٌ يُعَدِّل بِهِ القَومَ ، فَمَرَّ بِسَوادِ بنِ غُزَيَّةَ حَليفِ بَنيعَدِيِّ بنِ النَّجّارِ وهُوَ مُستَنتِلٌ مِنَ الصَّفِّ ، فَطَعَنَ في بَطنِهِ بِالقِدحِ ، وقالَ : اِستَوِ يا سَوادُ ، فَقالَ : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، أوجَعتَني ، وقَد بَعَثَكَ اللّه‌ُ بِالحَقِّ وَالعَدلِ ، فَأَقِدني !
[قالَ :] فَكَشَفَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله عَن بَطنِهِ ، وقالَ : اِستَقِد . قالَ : فَاعتَنَقَهُ فَقَبَّلَ بَطنَهُ .
فَقالَ : ما حَمَلَكَ عَلى هذا يا سَوادُ ؟ قالَ : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، حَضَرَ ماتَرى ، فَأَرَدتُ أن يَكونَ آخِرُ العَهدِ بِكَ أن يَمَسَّ جِلدي جِلدَكَ .
فَدَعا لَهُ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله بِخَيرٍ وقالَهُ لَهُ ، ثُمَّ عَدَّلَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله الصُّفوفَ ورَجَعَ إلَى العَريشِ السيرة النبويّة لابن هشام : ج ۲ ص ۲۷۸ ، تاريخ الطبري : ج ۲ ص ۴۴۶ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
166

[پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله] فرمود: «اى مرد يهودى ! فعلاً چيزى ندارم كه به تو بدهم».
او گفت: اى محمّد ! رهايت نمى‌كنم تا طلبم را بپردازى.
پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «پس، من هم با تو مى‌نشينم» و در كنار او آن قدر نشست كه در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خواند.
اصحاب پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، آن مرد را تهديد مى‌كردند و مى‌ترساندند. پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به آنان نگاه كرد و فرمود: «با او چه مى‌كنيد ؟ !».
گفتند: اى پيامبر خدا ! يك نفر يهودى، شما را نگه دارد !؟
فرمود: «پروردگارم عز و جل مرا مبعوث نكرده است كه به مُعاهِد و غير مُعاهِد،۱ ستم كنم».
چون روز بالا آمد، مرد يهودى گفت: گواهى مى‌دهم كه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و گواهى مى‌دهم كه محمّد، بنده و فرستاده اوست. نصف مالم را در راه خدا دادم. به خدا سوگند، اين كار را با تو نكردم، مگر براى اين كه اوصافى را كه از تو در تورات آمده است، امتحان كنم. من، اوصاف تو را در تورات، چنين خوانده‌ام: «محمّد بن عبد اللّه‌، زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيْبه. نه تندخوست و نه خشن و نه داد و بيداد، راه مى‌اندازد و نه زبانش را به فحش و ناسزا مى‌آلايد». اكنون، من گواهى مى‌دهم كه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و تو فرستاده خدا هستى. اينك، اموال من در اختيار شماست و هر گونه كه خداوند دستور داده، در باره آن حكم فرما.
آن مرد يهودى، مال و ثروت بسيارى داشت.۲

1.. معاهِد، غير مسلمانى را مى‌گويند كه با مسلمانان ، پيمان بسته و با آنان زندگى مى‌كند و غير معاهد، غيرمسلمانى است كه چنين پيمانى نبسته است .

2.. إنَّ يَهودِيّا كانَ لَهُ عَلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله دَنانيرَ ، فَتَقاضاهُ ، فَقالَ لَهُ : يا يَهودِيُّ ، ما عِندي ما اُعطيكَ .
قالَ : فَإِنّي لا اُفارِقُكَ يا مُحَمَّدُ حَتّى تَقضِيَني ! فَقالَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : إذَن أجلِسُ مَعَكَ .
فَجَلَسَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مَعَهُ حَتّى صَلّى في ذلِكَ المَوضِعِ الظُّهرَ وَالعَصرَ وَالمَغرِبَ وَالعِشاءَ الآخِرَةَ وَالغَداةَ ، وكانَ أصحابُرَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَتَهَدَّدونَهُ ويَتَواعَدونَهُ .
فَنَظَرَ رَسولُ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله إلَيهِم ، فَقالَ : مَا الَّذي تَصنَعونَ بِهِ ؟! فَقالوا : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، يَهودِيٌّ يَحبِسُكَ ؟!
فَقالَ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله : لَم يَبعَثني رَبّي عز و جل بِأَن أظلِمَ مُعاهِدا ولا غَيرَهُ .
فَلَمّا عَلاَ النَّهارُ قالَ اليَهودِيُّ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه‌ُ ، وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وشَطرُ مالي في سَبيلِ اللّه‌ِ . أمَا وَاللّه‌ِ ، ما فَعَلتُ بِكَ الَّذي فَعَلتُ إلاّ لِأَنظُرَ إلى نَعتِكَ فِي التَّوراةِ ، فَإِنّي قَرَأتُ نَعتَكَ فِي التَّوراةِ : مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّه‌ِ ، مَولِدُه بِمَكَّةَ ، ومُهاجَرُهُ بِطَيبَةَ ، ولَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ ولا صَخّابٍ ، ولا مُتَزَيِّنٍ بِالفُحشِ ولا قَولِ الخَنا ، وأَنَا أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه‌ُ ، وأَنَّكَ رَسولُ اللّه‌ِ ، وهذا مالي ، فَاحكُم فيهِ بِما أنزَلَ اللّه‌ُ . وكانَ اليَهودِيُّ كَثيرَ المالِ (الأمالي للصدوق : ص ۵۵۱ ح ۷۳۷ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۱۶ ح ۵) .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21383
صفحه از 868
پرینت  ارسال به