پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «نه ! ما با او مدارا مىكنيم و تا هر زمان كه با ما بماند، به نيكى همراهىاش مىكنيم» و از آن پس، چون عبد اللّه بن اُبَى كارى [ناشايست]مىكرد، قوم خودش بودند كه او را سرزنش مىكردند و دستگيرش مىنمودند و به او فشار مىآوردند و تهديدش مىكردند.
و چون خبر اين رفتارشان به پيامبر صلىاللهعليهوآله رسيد، به عمر [كه پيشنهاد قتل و خشونت با او را داده بود،] فرمود: «چگونه مىبينى، اى عمر ؟ به خدا سوگند، اگر آن روز كه به من گفتى: او را بكش، وى را كشته بودم، كسانى براى قتل او به جوش و خروش در مىآمدند ؛ ولى اگر امروز به همانها فرمان دهم، او را مىكشند». عمر گفت: به خدا سوگند، كار پيامبر خدا، بسيار پربركتتر از كار من است.۱
۱۵ / ۵
مدارا با نابخردان
۲۴۹. صحيح مسلم ـ به نقل از اَنَس ـ: در مسجد با پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بوديم كه عربى صحرانشين آمد و ايستاد و در همان مسجد، ادرار كرد. ياران پيامبر صلىاللهعليهوآله بانگ زدند: دست نگه دار، دست نگه دار !
پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «ادرارش را قطع نكنيد. رهايش كنيد» و اصحاب، او را رها كردند