111
گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله

فصل دهم: فروتنى پيامبر صلّی الله علیه و آله

۱۰ / ۱

فروتنى در نپذيرفتن پادشاهى

۱۶۶. المعجم الكبير ـ به نقل از عبد اللّه‌ بن عمر ـ: شنيدم كه پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مى‌فرمايد: «فرشته‌اى از آسمان بر من نازل شد كه نه پيش از من بر پيامبرى نازل شده بود و نه پس از من بر كسى نازل خواهد شد. او اسرافيل بود و جبرئيل نيز نزد من بود. او گفت: "سلام بر تو، اى محمّد !" و سپس ادامه داد: "من، فرستاده پروردگارت به سوى تو هستم. او به من فرمان داده كه اگر بخواهى، تو را به عنوان پيامبرى بنده، و اگر مى‌خواهى، به عنوان پيامبرى پادشاه برگزينم". من به جبرئيل نگريستم. جبرئيل به من اشاره كرد كه: فروتنى كن».
اين جا بود كه پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: «[ترجيح مى‌دهم كه] پيامبرى بنده باشم».۱

۱۶۷. امام باقر عليه‌السلام: جبرئيل عليه‌السلام كليدهاى گنجينه‌هاى زمين را سه بار نزد پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آورد و او را در انتخاب آنها آزاد گذاشت، بدون آن كه خداى ـ تبارك و تعالى ـ از آنچه در روز قيامت برايش آماده كرده است، چيزى بكاهد ؛ امّا هر بار، پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فروتنى در برابر خداوند عز و جل را برگزيد.۲

1.. سَمِعتُ النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهيَقولُ : لَقَد هَبَطَ عَلَيَّ مَلَكٌ مِنَ السَّماءِ ما هَبَطَ عَلى نَبِيٍّ قَبلي ولا يَهبِطُ عَلى أحَدٍ مِن بَعدي وهُوَإسرافيلُ ، وعِندي جِبريلُ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يا مُحَمَّدُ . ثُمَّ قالَ : أنا رَسولُ رَبِّكَ إلَيكَ أمَرَني أن اُخبِرَكَ : إن شِئتَ نَبِيّا عَبدا ، وإن شِئتَ نَبِيّا مَلِكا . فَنَظَرتُ إلى جِبريلَ فَأَومَأَ جِبريلُ إلَيَّ أن تَواضَع ، فَقالَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله عِندَ ذلِكَ : نَبِيّا عَبدا المعجم الكبير : ج ۱۲ ص ۲۶۷ ح ۱۳۳۰۹ ، السنن الكبرى : ج ۷ ص ۷۷ ح ۱۳۳۲۱ .

2.. ولَقَد أتاهُ جَبرَئيلُ عليه‌السلام [أيِ النَّبِيَّ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله] بِمَفاتيحِ خَزائِنِ الأَرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ يُخَيِّرُهُ ، مِن غَيرِ أن يَنقُصَهُ اللّه‌ُ تَبارَكَوتَعالى مِمّا أعَدَّ اللّه‌ُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ شَيئا ، فَيَختارُ التَّواضُعَ لِرَبِّهِ جَلَّ وعَزَّ الكافي : ج ۸ ص ۱۳۰ ح ۱۰۰ ، الأمالي للطوسي : ص ۶۹۲ ح ۱۴۷۰ .


گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
110

خيسانده شده در مايع دبّاغى ـ كه بوى بدى از آن به مشام مى‌رسيد ـ، آويزان بود و در گوشه اتاق، مقدارى برگ درخت سَلَم قرار داشت.
به پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله سلام كردم و نشستم و گفتم: شما پيامبر و برگزيده خدا هستى؛ ولى كسرا و قيصر بر تخت‌هاى طلا و فرش‌هاى ديبا و حرير مى‌نشينند !؟
فرمود: «اى عمر ! آنان، كسانى هستند كه نعمت‌هاى زودگذر در همين دنيا به آنها داده شده و ما گروهى هستيم كه نعمت‌هايمان در آخرت به ما داده مى‌شود».۱

۱۶۵. مكارم الأخلاق: ابن خَوَلى، ظرفى از شير و عسل براى پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آورد. پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله از خوردن آن امتناع ورزيد و فرمود: «دو نوشيدنى، در يك وعده و دو ظرف، در يك ظرف !؟».
پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله آن را نخورد و فرمود: «من [خوردن] اين را حرام نمى‌دارم ؛ امّا خوش ندارم كه فخر بفروشم و فردا[ى قيامت] به خاطر چيزهاى زيادى دنيا، حسابرسى شوم. من فروتنى را دوست دارم ؛ زيرا هر كه براى خدا فروتنى كند، خداوند، او را رفعت مى‌بخشد».۲

1.. اِستَأذَنتُ عَلى رَسولِ اللّه‌ِ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله فَدَخَلتُ عَلَيهِ في مَشرَبَةٍ وإنَّهُ لَمُضطَجِعٌ عَلى خَصفَةٍ وإنّ بَعضَهُ لَعَلَى التُّرابِ ، وتَحتَرَأسِهِ وِسادَةٌ مَحشُوَّةٌ ليفا ، وإنَّ فَوقَ رَأسِهِ لاَءِهابٌ عَطينٌ ، وفي ناحِيَةِ المَشرَبَةِ قَرَظٌ ، فَسَلَّمتُ عَلَيهِ ثُمَّ جَلَستُ ، فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه‌ِ ، أنتَ نَبِيُّ اللّه‌ِ وصَفوَتُهُ وخيرَتُهُ مِن خَلقِهِ ، وكِسرى وقَيصَرُ عَلى سُرُرِ الذَّهَبِ وفُرُشِ الحَريرِ وَالدّيباجِ ؟!
فَقالَ : يا عُمرُ ، إنَّ اُولئِكَ قَد عُجِّلَت لَهُم طَيِّباتُهُم وهِيَ وَشيكَةُ الاِنقِطاعِ ، وإنّا قَومٌ قَد اُخِّرَت لَنا طَيِّباتُنا في آخِرَتِنا المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۱۱۷ ح ۷۰۷۲ ؛ مجمع البيان : ج ۹ ص ۱۳۳ .

2.. جاءَهُ صلى‌الله‌عليه‌و‌آله ابنُ خَوَلِيٍّ بِإِناءٍ فيهِ عَسَلٌ ولَبَنٌ ، فَأَبى أن يَشرَبَهُ ، فَقالَ : شَربَتانِ في شَربَةٍ ، وإناءانِ في إناءٍ واحِدٍ ؟!فَأَبى أن يَشرَبَهُ .
ثُمَّ قالَ : ما اُحَرِّمُهُ ، ولكِنّي أكرَهُ الفَخرَ وَالحِسابَ بِفُضولِ الدُّنيا غَدا ، واُحِبُّ التَّواضُعَ ؛ فَإِنَّ مَن تَواضَعَ للّه‌ِِ رَفَعَهُ اللّه‌ُ مكارم الأخلاق : ج ۱ ص ۷۹ ح ۱۲۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۲۴۷ ح ۳۵ .

  • نام منبع :
    گزیده سیره پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعي از پژوهشگران، عبدالهادي مسعودي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    اتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 21574
صفحه از 868
پرینت  ارسال به