كردم و گفتم: خداوند، عوض آن پيرزن را به تو داده است !
ديدم پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله به شدّت خشمگين شد. من از گفته خود، پشيمان شدم و گفتم: خدايا ! اگر خشم پيامبرت را برطرف سازى، ديگر تا زنده هستم، از خديجه به بدى ياد نخواهم كرد.
چون پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله حالت مرا ديد، فرمود: «چگونه اين حرف را زدى ؟ ! به خدا سوگند، خديجه زمانى به من ايمان آورد كه همه مردم، به من كافر بودند و زمانى مرا پناه داد كه همه مردم مرا از خود مىراندند، و زمانى كه همه مردم مرا تكذيب مىكردند، مرا تصديق كرد و زمانى كه شما از [باردارىِ] فرزند محروم بوديد، خداوند از من به او فرزند روزى كرد».
پيامبر صلىاللهعليهوآله تا يك ماه، شب و روز از خديجه برايم تعريف مىكرد (/ اين جملات را برايم تكرار مىكرد).۱
۱۵۵. امام صادق عليهالسلام: نمايندگانى از يمن نزد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمدند كه مردى ميان آنان بود كه از همه آنها درشتتر سخن مىگفت و بيشتر از همه با پيامبر صلىاللهعليهوآله مجادله مىكرد. پيامبر صلىاللهعليهوآله چنان خشمگين شد كه عرق خشم، ميان دو چشمانش را فرا گرفت و رنگ چهرهاش دگرگون شد و سر به زمين انداخت. پس جبرئيل نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: «خدايت به تو سلام مىرساند و مىفرمايد: اين، مردى سخاوتمند است و اطعام مىكند». خشم پيامبر صلىاللهعليهوآله ساكت شد و سرش را بلند كرد.۲
1.. كانَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله إذا ذَكَرَ خَديجَةَ لَم يَكُن يَسأَمُ مِن ثَناءٍ عَلَيها وَالاِستِغفارِ لَها . فَذَكَرَها ذاتَ يَومٍ وَاحتَمَلَتنِيالغَيرَةُ إلى أن قُلتُ : قَد عَوَّضَكَ اللّهُ مِن كَبيرَةِ السِّنِّ ! قالَت : فَرَأَيتُ رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله غَضِبَ غَضَبا سَقَطَ في جِلدي ، فَقُلتُ في نَفسي : اللّهُمَّ إنَّكَ إن أذهَبتَ عَنّي غَضَبَ رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله لَم أذكُرها بِسوءٍ ما بَقيتُ .
فَلَمّا رَأى رَسولُ اللّهِ صلىاللهعليهوآله الَّذي قَد لَقيتُ ، قالَ : كَيفَ قُلتِ ؟! وَاللّهِ ، لَقَد آمَنَت بي إذ كَفَرَ بِيَ النّاسُ ، وصَدَّقَتني إذ كَذَّبَني النّاسُ ، ورُزِقَت مِنِّي الولَدَ إذ حُرِمتيهِ مِنّي .
فَغَدا بِها عَلَيَّ وراحَ شَهرا المعجم الكبير : ج ۲۳ ص ۱۳ ح ۲۱ ، تاريخ الإسلام : ج ۱ ص ۲۳۸ .
2.. أتى رَسولَ اللّهِ صلىاللهعليهوآله وَفدٌ مِنَ اليَمَنِ وفيهِم رَجُلٌ كانَ أعظَمَهُم كَلاما وأَشَدَّهُمُ استِقصاءً في مُحاجَّةِ النَّبِيِّ صلىاللهعليهوآله ،فَغَضِبَ النَّبِيُّ صلىاللهعليهوآلهحَتَّى التَوى عِرقُ الغَضَبِ بَينَ عَينَيهِ وتَرَبَّدَ وَجهُهُ وأَطرَقَ إلَى الأَرضِ .
فَأَتاهُ جَبرَئيلُ عليهالسلام فَقالَ : رَبُّكَ يُقرِئُكَ السَّلامَ ويَقولُ لَكَ : هذا رَجُلٌ سَخِيٌّ يُطعِمُ الطَّعامَ . فَسَكَنَ عَنِ النَّبِيِّ صلىاللهعليهوآلهالغَضَبَ ورَفَعَ رَأسَهُ (الكافي : ج ۴ ص ۳۹ ح ۵ ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۸۴ ح ۳۳) .