فصل هشتم: خشم پيامبر صلّی الله علیه و آله
۸ / ۱
ديرخشمترينِ مردم
۱۴۷. امام باقر عليهالسلام: عربى از قبيله بنى عامر نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمد و از ايشان چيزهايى پرسيد.... [پيامبر صلىاللهعليهوآله در آخر به آن عرب] فرمود: «حاجتت چيست ؟».
گفت: فرستادگانت نزد ما آمدهاند كه: نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و حجّ خانه خدا و غسل جنابت كنيد. قبيلهام مرا براى كسب خبر نزد تو فرستادهاند تا تو را سوگند دهم و مىترسم كه خشمگين شوى.
پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «خشمگين نمىشوم. من كسى هستم كه خداوند، مرا در تورات و انجيل چنين خوانده: "محمّد پيامبر خدا، برگزيده و بركشيده است، نه ناسزاگوست و نه فرياد زننده در كوچه و بازار، و نه در برابر بدى، بدى مىكند ؛ بلكه در پى بدى، نيكى مىكند". هر چه مىخواهى، از من بپرس، و من كسى هستم كه خداوند، مرا در قرآن اين گونه نام برده است: «و اگر تو خشن و سنگدل بودى، مردم از اطرافت پراكنده مىشدند»۱. هر چه مىخواهى، بپرس...».۲