پیامبر را رابطه ایمان و بیایمانی نشان میدهد.
در آیات دیگر شک به مشرکان و منکران قیامت استناد یافته است:
(بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ في شَكٍ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ؛۱
آنها [مشركان] اطلاع صحيحى درباره آخرت ندارند، بلكه در اصل آن شک دارند، بلكه نسبت به آن نابينايند).
در این آیه شک در محاصره امور معرفتی قرار دارد؛ در صدر آیه مفهوم علم و در انتهای آیه نابینایی آمده که، ناتوانی در یک ابزار حسی برای کسب معرفت شمرده میشود.
در برخی آیات شک به اهل کتاب نسبت داده شده است؛ از جمله:
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً؛۲
و گفتارشان كه: «ما، مسيح عيسى بنمريم، پيامبر خدا را كشتيم» در حالى كه نه او را كشتند و نه بر دار آويختند؛ لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پيروى مىكنند و قطعاً او را نكشتند).
در این آیه شک در مقابل علم، ظن و یقین نما شده است. این نمابرداری نشان میدهد که شک در این آیه یک واژه معرفتشناختی است یا دستکم مؤلفهای معرفتشناختی از معنای آن نفی میشود. نکته مهم در این آیه وجود اختلاف پیش از شک است. ساختار این آیه - در چند آیه دیگر هم همین