ظن را در این آیه مفهومی معرفتشناختی در نظر نگیریم، استعاره «ظن دارایی نیست» به قوت خود باقی میماند. در برقراری نگاشت میان حوزه مبدأ (دارایی) به حوزه مقصد (ظن) تمام مؤلفههای حوزه مبدأ بر حوزه مقصد نگاشت مییابند. این مؤلفهها در حقیقت به حوزه ملکیت تعلق دارند. در این حوزه مال یا دارایی، مالک، ملکیت و فقر وجود دارند. با برقراری نگاشت میان این دو حوزه، قرآن ظن را دارایی به شمار نمیآورد. انسانی که ظن دارد مالک است؛ اما با «لایغنی» مشخص میشود که ظن امر ناچیزی است که قابلیت بهرهمندی از آن وجود ندارد. در مقابل، این آیه حق را دارایی دانسته است. اکنون به آیات زیر توجه کنید:
(كلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَترَوُنَّ الجْحِيمَ؛۱
چنین نیست که شما خیال میکنید اگر شما علم الیقین (به آخرت داشتید افزون طلبی شما را از خدا غافل نمیکرد) قطعاً شما جهنم را خواهید دید).
در آیه اول، ظن معرفت یا شبهمعرفتی به شمار آمده که تطابقی با حقیقت ندارد و انسان را نیازمند باقی میگذارد؛ اما در آیات سوره تکاثر علم یقینی با رؤیت یکی دانسته شده که یکی از راههای دستیابی به واقعیت است. بنابراین، واقعنمایی در آیه اول از ظن نفی و در آیات دیگر برای یقین اثبات شده است.
دانش واقعی در قرآن، که حاصل جمعی از گزارهها است و یک نمایشنامه از دو واژه ظن و یقین را به تصویر میکشد، نیز پیشنمونه بودن یقین برای معرفت را نشان میدهد. این دانش را میتوان در ارتباط یقین با ادراکات حسی،۲