اساس دریافت آنان از ظنشان توبه آنان را پذیرفته است. در ادامه این نوشتار پاسخ داده خواهد شد که چرا قرآن از این علم یقینی، که از آثاری نظیر آرامش روانی نیز برخوردار است، با عنوان ظن یاد کرده است. در اینجا باید اذعان کرد که این سه نفر بر متعلَّق ظن خود یقین داشته و بر آن سکون نفس یافته و بر اساس آن عمل کردهاند. در واقع علمی که در این آیه از آن با عنوان ظن یاد شده، شامل مراحلی بوده است: ابتدا علم به اینکه راهی جز بازگشت به سوی خدا نیست؛ دوم سکون نفس بر این علم به عنوان تنها راه حل، و سوم انجام عمل مقتضی با آن و در نهایت تأیید این مراحل (علم، آرامش نفسانی و عمل) از سوی خداوند متعال. بدین ترتیب وجود سکون نفس در ظن مورد تأیید آیه است.
در آیه ۴۲ سوره یوسف نیز چنین سکونی در آثار ظن دیده میشود:
(وَ قالَ لِلَّذي ظَنَ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ؛
و به آن یکی از آن دو نفر که میدانست رهایی مییابد گفت مرا نزد صاحب (سلطان مصر) یادآوری کن ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد و به دنبال آن (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند).
بر اساس این آیه، یوسف چنان به ظن خود اطمینان درونی داشته که راه اصلی رهایی از زندان، که همان درخواست از خداوند متعال بوده، را فراموش میکند و بر اساس اطمینان و سکونی که بر ظن خود داشته، اقدام میکند. در این آیه، عمل یوسف و فراموشی یاد خدا بر وجود مؤلفه سکون نفسانی در ظن دلالت میکنند. نمونه دیگر را میتوان در آیه زیر مشاهده کرد:
(حَتَّىٰ إِذَا ٱسْتَئْسَ ٱلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّىَ مَن نَّشَاءُ