است، این سطح از تشخص، تشخص مصداقی را شامل میشود؛ به این معنا که برخی مصادیق از ظنون عدم العلم و برخی مصادیق دیگر آن اعلی العلماند. تسری دادن سطح مشخصبودگی این مصادیق به مفهوم ظن به گرفتار شدن در خلط مفهوم و مصداق خواهد انجامید.
ساختار دیگری که در قرآن به گونهای بدیع برای واژه ظن به صورت نفی و استثنا به کار رفته، ساختار آیه زیر است:
(وَ إِذا قيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فيها قُلْتُمْ ما نَدْري مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُ إلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنينَ؛۱
و هنگامی که گفته میشد وعده خداوند حق است و در قیامت هیچ شکی نیست شما میگفتید ما نمیدانیم قیامت چیست و تنها گمانی در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم).
این ساختار با توجه به استثنای ظن از ماده خودش (نَظُنُ) مفسران و دانشمندان علم بلاغت و نحو را در تفسیر آیه به تلاش وافری واداشته و بحثهای دامنهداری را به خود اختصاص داده است. بیشتر این مباحث به این دلیل رخ دادهاند که مفسران در این آیه ظن را احتمال راجح در نظر گرفتهاند۲ و بدون توجه به اینکه ظن در قرآن به هیچ وجه به این معنا نیامده، سعی کردهاند آیه را به گونهای تفسیر کنند که معنای قابل دفاعی از آن ارائه شود. به همین دلیل فخر رازی عبارت (إِنْ نَظُنُ إلَّا ظَنًّا) را سخن استهزاگونهای دانسته که منکران