۱. کثرت راويان مشهور به تشيع
کوفه، شهري مشهور به تشيع بود و مُهر تشيع بر پيشاني راويان آن قرار داشت. خطيب بغدادي از علي بن مديني (از پيشوايان اهل سنّت) نقل ميکند: اگر اهل کوفه را به خاطر اين رأي (يعني تشيع)، ترک کنيم، همه کتابها از بين ميروند و حديث نابود ميشود. ۱ بيترديد، منظور خطيب از تشيع ـ چنان که در بخش بعدي خواهيم ديد ـ ، تشيع به معناي اعتقاد به امامت و لزوم پيروي از ائمّه اهل بيت عليهم السلام نيست؛ زيرا شيعه خواندن کوفيان، امري رايج بوده است، مثلاً ابن قتيبه، بسياري از کوفيان، از جمله: سليمان اعمش، ابو اسحاق سبيعي، حکم بن عُتيبه، ابراهيم نَخَعي، سفيان ثوري، منصور بن معتمر، حسن بن صالح، فطر بن خليفه، وَکيع بن جَرّاح، و فضل بن دُکَين را در کنار يکديگر ذکر کرده و آنها را شيعه ميخواند. ۲ حال آن که اين افراد، فرسنگها از شيعه به معناي پيروي از امامتْ فاصله دارند.
کوفيان، اغلب بهخاطر برتري دادن علي عليه السلام بر ديگر صحابه، شيعه خوانده شدهاند، مثلاً ابن عساکر، با سند خود از عبد الرزّاق صنعاني نقل ميکند که يکبار که با مَعمَر تنها بوده، معمر به وي ميگويد: از اهل کوفه در شگفتم! گويا کوفه بر دوستي علي، بنيان نهاده شده است. آن گاه علّت اين حبّ را چنين بيان ميکند:
با هيچ يک از آنها سخن نگفتم، مگر اين که [حبّ علي عليه السلام را در دل داشت و] ميانهروي آنها علي را بر ابو بکر و عمر برتري ميدهد، حتّي سفيان ثوري. ۳
۲. علاقه فراوان به نقل روايات فضايل اهل بيت عليهم السلام
کوفه، شهر شيعيان بود و راويان آن، علاقه زيادي به نقل روايات فضايل اهل بيت عليهم السلام داشتند. بسياري از راويان اهل سنّت نيز به نقل روايات فضايل اهل بيت عليهم السلام اهتمام داشتند. گذشته از ابن مسعود که رواياتي در فضايل علي عليه السلام، فاطمه( و حسن و حسين عليهما السلام، از وي نقل شده، از ابراهيم نخعي نيز رواياتي در کتب روايي شيعه وجود دارد. ۴ از جمله اين روايات،
ميتوان به حديث: «نگاه به چهره علي، عبادت است»، اشاره کرد که اين روايت را اعمش از وي نقل کرده است.
اعمش، روايات زيادي در فضايل اهل بيت عليهم السلام نقل کرده که برخي از اين سخنان، در حضور منصور عبّاسي بوده است و به گفته خود، در يکي از اين مجالس، ده هزار حديث در فضايل علي عليه السلام در حافظه داشت. ۵ وي از ابراهيم، از علقمه، از ابن مسعود، از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده است که: «نگاه به چهره علي، عبادت است»؛ روايتي که به طرق متعدّد، از اعمش نقل کردهاند ۶ و برخي دانشمندان اهل سنّت بر روايت و راويان آن، طعن زدهاند. ۷
وي حتّي تا آخرين روزهاي زندگي از نقل فضايل علي عليه السلام پشيمان نبود. وقتي ابو حنيفه، ابن شُبْرُمَه، و ابن ابي ليلي به عيادت او رفتند و از او خواستند که از نقل روايات فضايل علي عليه السلام توبه کند، گفت: «أسندوني أسندوني»، و روايتي از ابو سعيد خُدْري در اين مورد نقل کرد. ۸ به هر حال، اعمش، غلوّ نمودن در باب امامت را محکوم ميکرده و در همين راستا، نظريه غاليانه مغيرة بن سعيد را به نقد گرفته است. ۹
طبق نقل خوارزمي، ابو ميسره از راويان حديث غدير است. ۱۰ ابن حجر نيز در الإصابة، به نقل از طبراني با اسناد از عمرو آورده است که گفته است: از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيدم که ميفرمود:
خدايا! ياري کن کسي که علي را ياري ميکند و گرامي دار کسي که علي را گرامي ميدارد و وا گذار کسي که علي را واميگذارَد. ۱۱
وَکيع بن جَرّاح، از ديگر راويان ناقل روايات فضايل اهل بيت عليهم السلام است. از جمله مصنّفات وکيع، رسالهاي بوده که در آن، فضايل امام علي عليه السلام را پيش از فضايل عثمان بن عَفّان، ذکر
کرده است. شايد اين تأليف و رواياتي که درباره فضايل اهل بيت عليهم السلام نقل کرده و به بدگويي از برخي صحابه پرداخته، سبب شد تا او را شيعه و رافضي تلقّي کنند. ۱۲ همچنين از او نقل شده که در پاسخ سؤالي از معناي حديث «من کنت مولاه فعلي مولاه» گفت: «من کنت نبيه فعلي وليه». ۱۳
1. الكفاية في علم الرواية، ص۱۵۷.
2. المعارف، ابن قتيبة، ص۶۲۴ .
3. تاريخ مدينة دمشق، ج۴۲، ص۵۳۰ .
4. ر.ک: معجم رجال الحديث، ج۱، ص۳۳۱.
5. ينابيع المودّة لذوي القربى، ج۳، ص۳۷.
6. المناقب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۲۴۷؛ تاريخ دمشق، ج۴۲، ص۳۵۱.
7. الکامل في ضعفاء الرجال، ج۲، ص۲۳۹ و ج۷، ص۲۱۸؛ الموضوعات، ج۱، ص۳۵۹؛ ميزان الاعتدال، ج۱، ص۵۰۷ و ج۴، ص۲۸۲.
8. مناقب الامام أمير المؤمنين عليه السلام، ج۲، ص۵۲۷ .
9. الکامل في ضعفاء الرجال، ج۶، ص۳۵۳.
10. الغدير، ج۱ ص۷ ، ش۹۳.
11. الاصابة، ج ۴، ص۵۳۵، ش۵۸۸۴.
12. سير أعلام النبلاء، ج ۹، ص۱۵۴.
13. بشارة المصطفى، ص۴۰۵.