يک. ابو شِبْل علقمة بن قيس نَخَعي کوفي (م پس از ۶۰ ق) ۱
علقمه، وابسته به تيره نَخَع، شاخهاي از مَذْحِج از قبيله بزرگ هَمْدان است؛ قبيلهاي که در ميان ديگر قبايل عرب، به علم و دانش و جهاد شهرت دارد. برادران وي (حارث، أبي و يزيد)، برادرزادگانش (اسود بن يزيد و عبد الرحمان بن يزيد)، خواهرزادهاش (ابراهيم بن يزيد نخعي)، کميل بن زياد نخعي و مالک اشتر نخعي، همه از محدّثان و بزرگان اين قبيلهاند. علقمه، در فقه و حديث، از شاگردان و ياران نزديک عبد الله بن مسعود و يکي از شش شاگرد وي بود که به مردم، قرآن و سنّت ميآموختند. سلسله روايي ابراهيم، از علقمه، از ابن مسعود، طريق بسياري از روايات فقهي اهل سنّت در کوفه است که ارتباط وي را با فقه ابن مسعود نشان ميدهد. ۲
علقمه، از راويان طبقه دوم و سرآمد تابعيان است و اغلب رجاليان اهل سنّت، وي را به عظمت و وثاقتْ ياد کردهاند، به طوريکه روايت او را از ابن مسعود، صحيحترين اسناد به شمار آوردهاند. ۳ وي فقيهي پرهيزکار، قاري قرآن، زاهد و پارسا بود و به عنوان راهب کوفه شناخته ميشد. از شرکت در مجالس عمومي گريزان بود و وقتي به او گفته شد که چرا در ميان مردم حاضر نميشوي تا از علم و حديث تو بهره بگيرند، گفت: نميخواهم با انگشتْ نشانم دهند و بگويند که اين، علقمه است.
دانشمندان رجالي شيعه نيز وي را توثيق کردهاند. کشّي در رجال خود، او را از افراد قابل اعتماد و موثّق نزد امام علي عليه السلام معرّفي کرده است. ۴ ابن داوود ۵ و علّامه حلّي ۶ نيز وي را در قسم اوّل کتابهايشان و در شمار معتمدان آوردهاند. آية الله خويي نيز وي را موثّق دانسته است. ۷
علقمه، همانند ديگر افراد قبيلهاش، شجاع و مبارز بود و گاهي به رفتار نادرست حاکمان و واليانْ اعتراض ميکرد. در جنگ صفّين و نهروان، همراه علي عليه السلام بود. در جنگ صفّين، يک پاي خود را از دست داد، و بعدها ميگفت: هيچگاه آرزو نداشتهام که پايم سالم باشد؛ چرا که اميدوارم در محضر پروردگار، به وسيله آن پا، رستگار شوم. ۸ به هر حال، علقمه نيز از راويان اهل سنّت و دوستدار علي عليه السلام به شمار ميرود؛ امري که در کوفه رايج بود.
1.۱. التاريخ الکبير، ج۷، ص۴۱؛ تاريخ مدينة دمشق، ج۴۱، ص۱۶۱.
2. عصر التابعين، ص۵۱۳ .
3. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۶۰.
4. اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۱۴.
5. رجال ابن داوود، ص۱۳۴، ش۱۰۰۷.
6. خلاصة الأقوال، ص۲۲۴.
7. معجم رجال الحديث، ج۱۲، ص۲۰۰.
8. تاريخ بغداد، ج۱۲، ص۲۹۳ـ ۲۹۴؛ وقعة صفّين، ص۲۸۷.