۲. تفسير در کوفه پس از عصر صحابه
ديديم که مکتب اهل سنّت کوفه را صحابي بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله، عبد الله بن مسعود، بنا نهاد. وي در زمان خلافت عمر، به عنوان معلّم و مربّي به کوفه آمد و تعدادي از بزرگان تابعيان، به دست او پرورش يافتند. برخي از مهمترين مفسّران تابعيان کوفه، عبارتاند از:
يک. ابو عبد الله سعيد بن جُبَير (م ۹۵ ق)
وي از موالى بني والبة بن حارث و از بني اسد بن خزيمه است. ۱ سعيد بن جبير، قاري، مفسّر، فقيه و محدّث کوفي و از بزرگان تابعيان است که در مکّه ساکن شد ۲ و از ابن عبّاس، دانش آموخت؛ امّا ظاهراً اين سکونتْ دائمي نبوده و به زودي به کوفه برگشته است؛ زيرا گفتهاند که وقتي ابن عبّاس، نابينا شد، مردم کوفه را به سعيد بن جبير ارجاع ميداد و ميگفت: «تسألوني وفيکم ابن اُم دهماء». ۳
اين گفته وي، نشان ميدهد که سعيد، لااقل از اين زمان ـ که اواخر عمر ابن عبّاس (م۶۸ ق) ۴ بود ـ ، ساکن کوفه بوده است. از خود سعيد نيز روايت شده است که: وقتي در کوفه درباره چيزي اختلاف ميکرده، آن را مينوشته تا بعد از ابن عمر بپرسد. ۵
بنا بر اين، در زمان عبد الله بن عمر (م ۷۳ ق) وي در کوفه ساکن بوده است. سعيد را بايد از عالمان کوفه دانست که در اين شهر به دنيا آمد و شاگرد پروراند؛ شهري که روايت کردن در آن را دوست ميداشت و خطرات آن را بر جان ميخريد و به گفته خودش، مردمِ
آن جا قدر گوهر او را ميشناختند. ۶
وي در زهد و تقوا، سرآمد بود. نقل شده که قرآن را در دو شب ختم ميکرد. شبها را به عبادت ميايستاد و آن را با اشک چشم به صبح ميرسانيد. ۷ قاسم بن ابي ايوب نقل ميکند که شنيدم سعيد در نماز، بيش از بيست بار آيه وَاتَّقُوا يوماً تُرجَعُونَ فيه إلَي اللهِ۸ را تکرار ميکرد. ۹ او از غيبتْ گريزان بود و اجازه نميداد کسي در مجلس او غيبت کند. ۱۰
سعيد، از معدود ياران امام سجاد عليه السلام دانسته شده ۱۱ و از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود:
او (سعيد بن جبير) در راه مستقيم حرکت کرد و از پيروان امام سجاد عليه السلام بود و قتل او به دست حجّاج، به همين سبب بود. ۱۲
وي درباره خلفا موضع آشکاري از خود نشان نميداد و وقتي حجّاج از او درباره علي عليه السلام و خلفا سؤالاتي کرد، پاسخ روشني به او نداد و تنها گفت: «لست عليهم بوکيل». ۱۳
سعيد را «جِهبَذ العلماء»، ۱۴ يعني ناقد و آگاه به مشکلات امور ۱۵ ناميدهاند و عدّهاي درباره او گفتهاند که: هيچ کس بر زمين گام برنميدارد، مگر اين که به علم او محتاج است. ۱۶ وي بخصوص در تفسير، دانش زيادي داشت و قتاده، او را اعلم تابعيان در تفسير به شمار ميآورد. ۱۷ در علم قرائت نيز توانايي بالايي داشت و قرآن را گاه بر قرائت ابن مسعود، گاه بر قرائت زيد بن ثابت و گاه بر قرائت ديگران تلاوت ميکرد. خُصَيف، معتقد است که اعلم تابعيان در طلاق: سعيد بن مسيب، در حج: عطاء، در حلال و حرام: طاووس، در تفسير: مجاهد بن جَبْر، و در همه اين علوم: سعيد بن جُبير است. ۱۸
وي از بزرگان علم تفسير و فقه در سدههاي نخستين است که دانش خود را از ابن عبّاس، حِبْر القرآن، گرفته بود و به تعليم بسيار علاقه داشت و ميگفت که: دوست دارم مردم آنچه را که ميدانم، از من بپرسند، و اين چيزي است که مرا به خود مشغول ميدارد. ۱۹
وي بخصوص در تفسير، دانش زيادي داشت و قتاده، او را اعلم تابعيان در تفسير به شمار ميآورد. ۲۰ وي بر محيط علمي خود بسيار تأثيرگذار بوده و بسياري از او روايت کردهاند که مِزّي، نزديک به يکصد نفر آنها را ذکر کرده است. در اين فهرست، اغلب راويانْ کوفي، و در مرتبه بعد، بصري و مکّياند و تأثير وي را بر اين سه حوزه مهم نشان ميدهد. ۲۱
تراجم و فهرستهاي کهن بجز تفسير وي، از اثر ديگري نام نبردهاند. بنا بر اين، همان طور که صاحب أعيان الشيعة نوشته، ميتوان نتيجه گرفت که سعيد، جز تفسير خود، کتاب ديگري بر جاي نگذاشته است. از ميان ۷۲۰ روايتي که در تفسير الطبري از او نقل شده، بيش از ۶۷۰ روايت آن از ابن عبّاس است. ۲۲ روايات تفسيري وي در کتبي همچون تفسير الطبري، تفسير القرطبي، و الدر المنثور سيوطي، و روايات فقهي او بخصوص در المصنّف ابن ابي شيبه کوفي، و المصنّف عبد الرزّاق صنعاني، به وفور نقل شده است. صاحبان صحاح ستّه نيز بسياري از روايات او را نقل کردهاند. ۲۳ در ميان مفسّران شيعي، شيخ طوسي در التبيان، طبرسي در مجمع البيان، و علّامه طباطبايي در الميزان، از وي نقل فراوان دارند.
وي در سال ۸۳ ق، در نهضت قاريان، به رهبري ابن اشعث، عليه حجّاج بن يوسف شرکت داشت ۲۴ و پس از شکست قيام در «دير الجماجم»، ۲۵ چند وقتي متواري بود و مدّتي در
قريه «سنبلان» از توابع اصفهان و مدّتي در فارس زندگي کرد. ۲۶ سرانجام به دست خالد بن عبد الله قسري، در مکّه دستگير و نزد حجّاج فرستاده شد و در شعبان سال ۹۵ ق، در ۴۹ سالگي به دستور حجّاج، سر از تنش جدا کردند. ۲۷
سعيد (به گفته خودش) از مرگ خويش خبر داشته و همواره از خدا درخواست شهادت ميکرده است. ۲۸ نقل کردهاند که هرگاه فردي از قيامکنندگان را براي کشتن نزد حجّاج ميآوردند، حجاج از وي ميپرسيد: آيا از قيام خود پشيمان نيستي و خود را کافر نميداني؟ اگر پاسخ مثبت ميشنيد، او را رها ميکرد. هنگامي که اين سؤال را از سعيد پرسيد، سعيد گفت: نه. پس از آن، حجّاج، دستور قتل وي را صادر کرد. ۲۹
نيز نوشتهاند که وقتي سر از بدن سعيد جدا کردند، سر بريدهاش، بر روي خاک ميغلطيد و «لا إله إلّا الله» ميگفت. ۳۰ حجّاج پس از مرگ سعيد، به هراس افتاد و تا هنگام مرگش ـ که در همان سال رخ داد ـ ، همواره خود را سرزنش ميکرد و از کشتن وي پشيمان بود. ۳۱
1. الطبقات الکبري، ج۶، ص ۲۵۶.
2. معجم رجال الحديث، ج۹، ص۱۱۸.
3. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۵۷؛ سير أعلام النبلاء، ج۴، ص ۳۳۴ .
4. الطبقات، ص۲۰۳.
5. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۵۸.
6. طبقات المحدّثين باصبهان، ج۱، ص۳۱۶.
7. تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۷۷.
8. سوره بقره، آيه ۲۸۱.
9. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۲۴.
10. تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۷۷.
11. اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۲.
12. روضة الواعظين، ص۲۹۰؛ معجم رجال الحديث، ج۹، ص ۱۱۸ـ ۱۲۰.
13. تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۷۲.
14. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۳۳؛ معجم رجال الحديث، ج۹، ص ۱۱۹.
15. تاج العروس، ج۲، ص۵۵۸.
16. تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۶۴؛ تهذيب التهذيب، ج۴، ص۱۲ .
17. تهذيب الکمال، ج۲۰، ص۲۷۲؛ سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۷ .
18. التفسير والمفسّرون، ج۱، ص۱۰۸ .
19. تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۶۷.
20. همان، ج۲۰، ص۲۷۲؛ سير أعلام النبلاء، ج۵، ص۱۷ .
21. ر.ک: تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۵۸ـ ۳۶۱.
22. تفسير سعيد بن جبير و نقش آن در تطوّر تفسير، ص۳۴ .
23. الکاشف في من له رواية في الکتب الستّة، ج۱، ص۴۳۳، ش۱۸۶۰.
24. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۶۳.
25. الثقات، ابن حبّان، ج۴، ص۲۷۵.
26. طبقات المحدّثين باصبهان، ج۱، ص۳۱۶ـ ۳۱۸؛ تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۶۴؛ سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۲۴.
27. الثقات، ابن حبّان، ج۴، ص۲۷۵.
28. تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۶۱.
29. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص ۳۳۸.
30. تهذيب الکمال، ج۱۰، ص۳۶۹.
31. همان، ص۳۷۴.