45
مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)

ب. مکتب حديثي اهل سنّت کوفه پس از عصر صحابه

در آغاز، علوم اسلامي، به‌هم آميخته، و همه درباره قرآن کريم بود و صحابه به آموزش همه آنها مي‌پرداختند. آنچه مربوط به لفظ قرآن بود، در علم قرائت، و آنچه به محتواي قرآن مربوط مي‌شد، در تفسير قرآن و فقه، جاي مي‌گرفت. پس از دوران صحابه، دانش‌هاي اسلامي اندک اندک، از هم جدا شدند و عدّه‌اي در علوم مختلفْ مشهور شدند. با اين حال، هنوز همه اين علوم در درجه نخست، بر قرآن تکيه داشتند و در مرتبه دوم، بر سنّت پيامبر صلي الله عليه و آله و روايات صحابه. در کوفه نيز ـ که از مراکز مهم علوم اسلامي بود ـ ، اين شيوه دنبال مي‌شد. از اين ‌رو براي بررسي مکتب اهل سنّت، در آغاز از دانش قرائت، و سپس از تفسير و فقه، سخن خواهد رفت.

۱. علم قرائت در کوفه

در کوفه، بزرگ‌ترين صحابه‌اي که به جمع و قرائت قرآن مي‌پرداختند، علي‌ بن ابي طالب عليه السلام و ابن مسعود بودند که بنا بر نقل کتب طبقات (از جمله الطبقات الکبري) و کتب رجال، شاگردان بسياري از آنان قرآن فرا گرفته بودند. علي عليه السلام و عبد الله بن مسعود، بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله قرائت کرده بودند. پس از پيامبر صلي الله عليه و آله، صحابه، معلّم قرآن مردم بودند و سپس، تابعيان، اين مقام را يافتند.
در دوران‌هاي بعد، هفت نفر از قاريان به قرائت قرآن مشهور شدند که اصطلاحاً به آنها «قرّاء سبعه» گفته مي‌شود. اين عده که ميان سال‌هاى پنجاه تا ۱۹۰ هجرى زندگي مي‌کردند، عبارت‌اند از: نافع بن عبد الرحمان، عبد الله بن کثير، ابو عمرو بن علاء، عبد الله بن عامر، عاصم بن ابى النجود، حمزة بن حبيب زيات، على بن حمزه کسائى. از ميان اين هفت نفر،
سه نفر آنها به نام‌هاي: عاصم بن ابى النجود، حمزة بن حبيب زيات، و على بن حمزه کسائي، از اهالي کوفه‌اند. همه اين افراد بر «ابو عبد الرحمان سُلَّمي» و «زِرّ بن حُبَيش» قرائت کرده‌اند و اين دو، بر امير المؤمنين علي عليه السلام و ابن مسعود.


مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
44

رويکرد فقهي ابن مسعود

گفته‌اند که ابن مسعود در فقه، روش عمر بن خطّاب را مي‌پيمود و بر طريقت وي در جايي که نصّي از کتاب و سنّت وجود نداشت، راه رأي را در پيش مي‌گرفت. ابو جعفر اسکافي، از برخي بزرگان معتزله نقل کرده است که ابن مسعود، اوّلين کسي بود که اساس دين را بر «رأي»، استوار کرد و خود او بود که مي‌گفت: درباره احکام، با رأي خود نظر مي‌دهم، اگر درست بود، از خداست و اگر نادرست بود، از خودم است. ۱
در کتب روايي اهل سنّت، نقل‌هاي فراواني از ابن مسعود وارد شده است که بر اعتقاد وي، به اجتهاد و رأي تأکيد مي‌کنند. ۲ وي نظر خود را به عمل صحابه (بويژه خليفه دوم)، مستند مي‌کرد و مي‌گفت: «إنّما نقضي بقضاء أئمّتنا» ۳ و از اين‌ رو، مورد اعتراض فضل بن شاذان قرار گرفته است. ۴
ابن مسعود، خود گفته است که: اگر همه مردم در راهي بروند و عُمر در راهي ديگر، عبد الله، راه عُمر را در پيش مي‌گيرد و اگر عمر، قنوت نمايد، عبد الله نيز قنوت خواهد کرد ۵ و جز در مواردي اندک، با عمر مخالفت نمي‌کرد. ۶ البته جالب است که در همان موارد اندک، قول ابن مسعود براي کوفيانْ پسنديده‌تر بود. اَعمش از ابراهيم نخعي نقل کرده است که مي‌گفت: هرگاه عمر و ابن مسعود، در مسئله‌اي اختلاف داشتند، قول ابن مسعود نزد وي بهتر است؛ زيرا دقّت آن بيشتر است، ۷ امّا بسياري در صدد دفاع از ابن مسعود برآمده‌اند. ابن قُتيبه در تأويل مختلف الحديث، به سختي از ابن مسعود دفاع کرده و چنين گفته است که او رأي خود را هميشه صواب ندانسته و امکان خطا را مد نظر داشته است. ۸

1. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج۲۰، ص۳۱.

2. سنن النسائي، ج۸، ص۲۳۰؛ السنن الكبرى، ج۱۰، ص۲۱۵؛ فتح الباري، ج۱۳، ص۲۴۴.

3. المحلى، ج۹، ص۲۸۳و ۲۸۶.

4. الإيضاح، ص۳۴۱ـ ۳۴۲.

5. المصنّف، ج۲، ص۲۰۹.

6. تهذيب التهذيب، ج۱، ص۵۸.

7. العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۹۱.

8. تأويل مختلف الحديث، ص۳۱ ـ ۴۰.

  • نام منبع :
    مکتب حديثي شيعه در کوفه (تا پايان قرن سوّم هجري)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3642
صفحه از 352
پرینت  ارسال به