کوفه، شهري است با انواع فرق و عقايد، و طبيعي است که انواع نوشتهها نيز بايد در آن جريان داشته باشد. بنا بر اين، در ميان شيعيان کوفه، انواع دستهبندي و در نتيجه، تنوّع کتب ديده ميشود. با توجّه به منع تدوين حديث در قرن نخست هجري، نوشتههاي زيادي باقي نمانده است و بدين سبب، بسياري از روايات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به دست فراموشي سپرده شدهاند. بنا بر اين، اوّلين گام در اين بخش، مسئله کتابت حديث در کوفه خواهد بود.
الف ـ کتابت حديث در کوفه
درباره موضع «ابن مسعود»، بنيانگذار مکتب سنّي کوفه، نسبت به کتابت حديث، دو ديدگاه متفاوت وجود دارد:
برخي محقّقان، با استناد به روايات تاريخي، وي را از مخالفان کتابت دانستهاند، به صورتي که هر صحيفهاي به دست او ميرسيد يا از آن آگاهي مييافت، از بين ميبُرد. بنا بر اين، اين گروه بر اين عقيدهاند که ابن مسعود، چيزي ننوشته است؛ مگر اين که نوشتهاي مربوط به قبل از نهي عمر، يا در باره احکام تشهّد باشد. ۱ نيز در نقلي از علقمه آمده است که وي، نوشتهاي را که دربردارنده برخي از فضايل اهل بيت عليهم السلام بود، در آب شست و از بين برد و آيه: نحن نقصّ عليک أحسن القصص بما أوحينا إليک هذا القرآن۲ را خواند. ۳
وي، همانند خليفه دوم، معتقد بوده است که مردم بايد به قرآن بپردازند و دلهاي خود را مشغول چيزهاي ديگر نکنند. ۴
در ديدگاه موافق ـ که با استناد به برخي نقلهاي حديثي و تاريخي بنا شده است ـ ، زنداني شدن ابن مسعود به دست خليفه دوم، به سبب نشر و گستراندن حديث، دليل روشني بر موافقت وي با کتابت حديث است. ۵ در برخي نقلها نيز، وي در زمره موافقان کتابت حديث قرار گرفته است. ۶ استاد ارجمند، محمّد علي مهدويراد، از گزارشي خبر ميدهد که نشانگر اين است که نزد ابن مسعود، نسخههايي از حديث بوده است. ايشان پس از ذکر دو نقل از نابود شدن برخي نوشتههاي شگفتانگيز توسط ابن مسعود، در پاسخ به اين نقلها، مينويسد:
آنچه ابن مسعود تباه ساخته، مشتمل بوده است بر مطالبي شگفتآور و باور نکردني ... و ابن مسعود به لحاظ حسّاسيتي که در مقابل اسرائيليات داشته، از نشر اينگونه مطالب، جلوگيري کرده است. ۷
وي به نقل از علّامه عسکري مينويسد:
ابن مسعود، بر ثبت و ضبط حديثْ تأکيد ميکرده است و آنچه در اين نقلها آمده، با موضع ابن مسعود در نشر فضايل اهل بيت عليهم السلام نميسازد؛ از جمله، اين روايت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله: «من زعم أنّه آمن بي و هو يبغض علياً، فهو کاذب ليس بمؤمن». ۸
به هر حال، از اين گفتهها، نميتوان همسويي ابن مسعود را با کتابت حديث، لا اقلّ پس از نهي عمر، نتيجه گرفت. نقل رواياتي در فضيلت اهل بيت عليهم السلام نيز، نميتواند نشاندهنده موضع وي در مسئله کتابت حديث باشد؛ زيرا اساساً شرايط آن زمان به گونهاي بود که بسياري از صحابه، از سر ميل يا اجبار، کتابت حديث را روا نميدانستند؛ چرا که حکومت به بهانههاي گوناگون، از نشر حديثْ جلوگيري ميکرد. از اين رو، خطيب بغدادي، موفّق به جمعآوري روايات بسياري از صحابه در مخالفت با کتابت ميشود، ۹ حال آن که بيشتر اين
صحابه، از جمله: ابو سعيد خُدْري، ابو هريره، و عبد الله بن عمر، از مکثّران حديث هستند.
برخي از شاگردان ابن مسعود نيز، به کتابت حديث توجّه نداشتند. آوردهاند که اعمش، آگاهترين فرد به حديثِ ابن مسعود، ۱۰ احاديث شنيده خود را نمينوشت. ۱۱ ابراهيم نخعي نيز از کتابت پرهيز ميکرد و نقل شده است که ميگفت: هرگز چيزي ننوشته و معتقد بوده است که انسان با نوشتن، بر نوشته خود تکيه ميکند و اگر کسي از خدا علمي بخواهد، خداوند به اندازه نيازش به او ميدهد. ۱۲
خطيب بغدادي، بسياري از روايات مخالفت تابعيان با کتابت را گرد آورده است. ۱۳ برخي بر اين باورند که اين، روش معهودِ اصحاب ابن مسعود در پرهيز از کتابت بود. ۱۴ مؤيد اين سخن، آن است که سعيد بن جبير، از راويان کوفي و شاگرد ابن عبّاس، وقتي از ابن عبّاس يا ابن عمر حديثي ميشنيد، آن را در صحيفهاي مينوشت. ۱۵ چنانچه ديديم، وي تفسيري نيز داشته، حال آن که براي ابراهيم نَخَعي و اَعمش، کتابي گزارش نشده است. البته اين امر تا پيش از دوران آزادي تدوين حديث ادامه داشت و از سده دوم هجري، نوشتههايي از راويان کوفي اهل سنّت به يادگار مانده است؛ مثلاً وکيع، نسخهاي از روايات اعمش داشت که هنوز باقي است و پيش از اين، از آن سخن رفت.
با اين حال، برخي از محقّقان، شاگردان ابن مسعود را همانند استادشان، اهل کتابت حديث ميدانند. ۱۶ مايکل کوک در مقالهاي، به بررسي روايات مخالفت با کتابت حديث پرداخته و بسياري از انگيزههاي بصري ـ کوفي ـ مدني را در نقل چنين رواياتي، باز نمايانده است. ۱۷
بر خلاف اهل سنّت کوفه، در شيعه، امر کتابت حديث، کاملاً شفّاف است و شيعيان از دوران امير مؤمنان عليه السلام و به تشويق خود ايشان به کتابت حديث ميپرداختند. شواهد زيادي نيز
وجود دارد که شيعيان کوفه در قرن اوّل نيز به نوشتن رواياتْ اهتمام داشتند. ايشان در اين امر، به مولاي خود علي عليه السلام اقتدا ميکردند؛ چرا که مطابق نقلها، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله املا ميفرمود و علي عليه السلام بر ورقي از پوست مينوشت تا جايي که پشت و روي آن پر ميشد. ۱۸
عبيد الله بن ابي رافع، فرزند خادم پيامبر صلي الله عليه و آله و کاتب رسمي امير مؤمنان عليه السلام در دوران خلافت آن حضرت در کوفه، از اوّلين کساني است که علاوه بر نگارش نامهها و فرمانهاي حکومتي امير مؤمنان عليه السلام، کتابي با عنوان کتاب السنن و القضايا و الأحکام داشته است. نجاشي، ۱۹ اين کتاب را به ابو رافع نسبت داده است؛ امّا از روايات موجود کتاب در منابع فعلي، ميتوان دريافت که کتاب، متعلّق به عبيد الله، فرزند ابو رافع است. ۲۰
حارث اَعْوَر کوفي را نخستين تدوينگر کلمات علي عليه السلام ميدانند. روزي علي عليه السلام براي مردم سخنراني کرد و فرمود: «چه کسي دانشي را با يک درهم ميخرد؟». حارث اعور، کاغذهايي را به يک درهم خريد و آنها را نزد علي عليه السلام آورد. ايشان هم دانش فراواني در آنها نگاشت. بعدها امير مؤمنان عليه السلام در سخنراني خود فرمود: «اي اهل کوفه! نيمهمردي، ۲۱ بر همه شما پيشي گرفت». ۲۲
توجّه حارث به سخنان امام عليه السلام سبب مراجعه مردم به وي شد. ابو اسحاق سبيعي ميگويد که:
امام عليه السلام خطبهاي خواند که مردم از زيبايي و اوج کلام وي در عظمت خداوند، شگفتزده شدند. به حارث گفتم: آن را به خاطر سپردهاي؟ گفت: «نگاشتهام». پس بر ما املا کرد. آغاز اين خطبه چنين است: «الحمد الذي لا يموت ولا تنقضي عجائبه، لأنّه کل يوم في شأن من إحداث بديع لم يکن، الذي لم يلد فيکون في العزّ مشارکاً ولم يولد فيکون موروثاً هالکاً ... ». ۲۳
همچنين اصبغ بن نباته، صحيفهاي داشته که علي بن ابي طالب عليه السلام يا براي وي نوشته و يا اين
که املا کرده و اصبغ نوشته است که در آن، وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد لزوم تمسّک به اهل بيت عليهم السلام ذکر شده است. ۲۴
جابر بن يزيد جُعفي نيز از راويانِ شيعي کوفي و از آن معدود علماي متقدّم حديث بود که آنچه را ميشنيدند، به صورت مکتوب ثبت ميکردند. ۲۵ ربيع بن سعد، ديده است که جابر، نزد عبد الرحمان بن سابط در الواحي مينوشت. ۲۶
در دوران بعد نيز، ائمّه عليهم السلام اصحاب خود را به نوشتن تشويق ميکردند و راويان شيعي کوفه به اين امر، بسيار توجّه داشتند. امام صادق عليه السلام به ابوبصير فرمود:
اکتبوا فانّکم لا تحفظون حتى تکتبوا. ۲۷
در روايتى ديگر ميفرمايد:
القلب يتّکل على الکتابة. ۲۸
نيز ميفرمايد:
احتفظوا بکتبکم فانکم سوف تحتاجون اليها. ۲۹
در اثر همين امر بود که نقل کردهاند که زرارة بن اَعين، هرگاه نزد امام باقر يا امام صادق عليهما السلام مى رفت، لوحه اى نيز همراه خود مى بُرد تا پاسخهاى آن بزرگواران را عيناً يادداشت کند. ۳۰
1. مکاتيب الرسول، ج۱، ص۴۵۹ و ص۵۱۸ ـ ۵۲۰ .
2. سوره يوسف، آيه ۳.
3. دراسات في الحديث والمحدثين، ص۲۲. براي ديدن رواياتي به اين مضمون، ر.ک: تقييد العلم، ص۵۴ ـ ۵۶، ش ۷۳ ـ ۷۸.
4. ر.ک: مکاتيب الرسول، ج۱، ص۵۱۸ـ ۵۲۰؛ تدوين السنّة الشريفة، ص۴۱۲.
5. ر.ک: «تدوين حديث (۳)، صحابه و کتابت حديث»، محمّدعلي مهدوي راد، علوم حديث، ش۳، ص۳۳.
6. ناسخ الحديث ومنسوخه، ص ۴۷۲.
7. «تدوين حديث (۳)، صحابه و کتابت حديث»، علوم حديث، ش۳، ص۳۲ ـ ۳۵.
8. «منع تدوين حديث؛ رازها ورمزها»، علوم حديث، ش۸، ص۳۳. براي روايت، ر.ک: المناقب، خوارزمي، ص۷۶؛ تاريخ دمشق، ج۴۲، ص۲۸۰.
9. تقييد العلم، ص۳۷ـ ۴۵.
10. التاريخ الکبير، ج۴، ص۳۷.
11. معرفة الثقات، ج۱، ص۴۳۲؛ تاريخ بغداد، ج ۹، ص۷.
12. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۷۱؛ أعيان الشيعة، ج۲، ص۲۴۹.
13. تقييد العلم، ص۴۶ـ ۴۹.
14. ر.ک: دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج۹، ص۴۰۴.
15. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۵۷؛ سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۳۳۵؛ مکاتيب الرسول، ج۱، ص۴۵۵.
16. «تدوين حديث (۳)، صحابه و کتابت حديث»، علوم حديث، ش۳، ص۳۳ .
17. ر.ک: «مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام»، مايکل کوک، علوم حديث، ش۸، ص۴۰ ـ ۸۸ .
18. أدب الإملاء والإستملاء، ص۱۹؛ المحدّث الفاضل، ص۶۰۱؛ مکاتيب الرسول، ج۱، ص۴۱۳ و ج۲، ص۳۷.
19. رجال النجاشي، ص۶، ش۱.
20. ر.ک: ميراث مکتوب شيعه، ص۴۷ و۵۰ـ ۵۳ .
21. به نظر ميرسد اين تعبير امام علي عليه السلام درباره وي، به دليل يک چشم بودن حارث بوده است.
22. المحدّث الفاضل، ص۳۷۰؛ الغارات، ج۲، ص۷۱۸؛ الطبقات الکبري، ج۶، ص۱۶۸.
23. الکافي، ج۱، ص۱۴۱، ح۷؛ التوحيد، صدوق، ص۳۱؛ مکاتيب الرسول، ج۱، ص۴۴۹.
24. مناقب الامام أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، ج۲، ص۱۶۶ .
25. ميراث مکتوب شيعه، ص۱۳۰.
26. تاريخ ابن معين برواية الدارمي، ج۱، ص۳۷۳، ش۲۵۲۱؛ تقييد العلم، ص۱۱۰.
27. الکافي، ج۱، ص۵۲.
28. همانجا.
29. همانجا.
30. اختيار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۵۵، ش۲۲۶.