د ـ شکلگيري مکتب حديثي شيعه در کوفه
آغاز حرکت حديثى شيعه در کوفه را نميتوان از زمان ورود اميرمؤمنان عليه السلام به اين شهر دانست؛ زيرا در اين دوران، گرچه سخنان پُربار اميرمؤمنان عليه السلام و موضعگيريهاي ايشان در مسائل مختلف، پيش روي کوفيان بود، امّا آنان به آن حضرت مانند ديگر صحابه پيامبر مينگريستند و حتّي گاه ديدگاههاي صحابهاي مانند ابن مسعود را بر نظر ايشان ترجيح ميدانند. مردم کوفه، دوستدار علي عليه السلام بودند، امّا اين محبّت، اغلب از قلبها فراتر نميرفت. از سوي ديگر، عدهاي از ياران مخلص آن حضرت، حرکت حديثي خود را سالها پيش از ورود اميرمؤمنان عليه السلام به کوفه آغاز کرده بودند. اين عدّه اندک، سخنان ايشان را همچون درّ
گرانبها ميدانستند و به گردآوري آن مشغول بودند.
بنا بر اين بايد گفت: تشکيل نهاد نظاممند و عقيدتي در شيعه، سيري تدريجي را طي کرده است. حرکتي که پيش از ورود امير مؤمنان عليه السلام به کوفه آغاز شد و در دوران امام باقر عليه السلام به ثمر نشست. اين حرکت، همزمان با دوران حکومت امويان است که از بُعدِ بيروني، دوران تلخ شيعه محسوب ميشود: مجبور شدن امام حسن عليه السلام به صلح با معاويه، شهادت امام حسين عليه السلام در سال ۶۱ ق و همچنين مصيبتها و رنجهايي که شيعيان در زندانها و قتلگاههاي حاکمان خونريزي همچون ابن زياد و حجّاج متحمّل ميشدند. امويان در برابر علويان، سياستي بيرحمانه داشتند، از اين رو، علويان همواره يا در حال قيام بودند و يا انديشه آن را در سر ميپروراندند؛ ۱ با اين حال، جنبشهاي برخاسته از شيعه (توّابين) با شعار انتقام خون حسين عليه السلام نيز توفيق چنداني حاصل نميکردند.
از سوي ديگر و از ديدگاه دروني، در زماني هستيم که هنوز بنيان اعتقادي شيعه، به معناي امامت و رهبري ديني، شکل نگرفته است. در اين دوران، شيعيان کوفه، بيش از آن که با اين مفاهيم آشنا باشند، به اميد پايان يافتن روزهاي تلخ سختيها هستند و آرزوي رجعت علي عليه السلام و حسين عليه السلام را در دل دارند يا منتظر منتقم خون او هستند. درباره انتشار فرهنگ اهل بيت عليهم السلام در اين دوران، اطلاعات ما نسبتاً اندک است؛ زيرا عوامل مختلف در اين جريان دستاندرکار بوده، که مهمترين آنها را بايد در تعقيب و شکنجه و آزار شيعيان دانست. به علاوه حکومت اُموي، خود، علاقهاي به مسائل علمي نشان نميداد. با ملاحظه تمامي اين مشکلات، باز هيچ گاه رابطه شيعيان با امامت، قطع نشد؛ بلکه شواهد انکارناپذيري بر رشد و توسعه آن در دست است. به گفته ابو مِخنف، پس از شهادت امام حسن عليه السلام، چهل هزار نفر از مردم کوفه، نامه تسليتي به امام حسين عليه السلام نوشتند که خود، بيانگر اين رابطه عميق و گسترده است.
شهادت حُجر بن عَدي و يارانش به دستور معاويه، شهادت و زنداني شدن صدها نفر از شيعيان به دست زياد بن ابيه و فرزندش عبيد الله، سنگباران شدن زياد در اوّلين سخنراني بر فراز منبر مسجد ـ که در همان جلسه، دست هشتاد نفر را بريد! ـ و آن همه ظلم حجّاج بن يوسف بر شيعيان، به طوري که مردم از ترس نميتوانستند نام اهل بيت را براي فرزندانشان
انتخاب کنند، ۲ همگي حاکي از شيوع فرهنگ اصيل اهل بيت عليهم السلام در ميان مردم کوفه بود.
گرچه در دوران امامت ائمّه بعدي (بويژه امام سجّاد عليه السلام و به دست آن حضرت)، گامهايي در نظام فقهي و حقوقي شيعه برداشته شد، امّا در اين زمان، هنوز شيعيان با فرهنگ اهل بيت عليهم السلام و نياز به پيروي از آنان در مسائل ديني آشنا نبودند.
شايد اوّلين گزارش مربوط به تشکيل نظامي فقهي و پيروي از دستورهاي امام در اين زمينه، نامهاي از هشام بن عبد الملک به يوسف بن عمر، والي کوفه، درباره زيد بن على است که در اين نامه آمده است:
از علاقه و محبّت مردم کوفه به اين خاندان آگاهي داري و ميداني که آنان را در جايگاه خود قرار نميدهند؛ زيرا کوفيان، اطاعت اين خاندان را بر خود فرض ميدانند و شرايع ديني خود را از آنان ميگيرند و گمان ميکنند که آنها به همه هستي علم دارند ... . ۳
همچنين در روايتي از امام صادق عليه السلام ـ که کليني رحمه الله و کشي رحمه الله نقل کردهاند ـ ، تصريح شده است که شيعيان تا پيش از امام باقر عليه السلام، بجز آنچه از اهل سنّت فرا گرفته بودند، چيزي از حلال و حرام نميدانستند، تا اين که امام باقر عليه السلام باب علم را براي آنها گشود و امور را بيان کرد، و از آن به بعد، ديگران در مشکلات ديني خود، نيازمند شيعيان بودند ... . ۴
از اين روايت برميآيد که شيعيان تا زمان امام باقر عليه السلام (۵۷ـ ۱۱۴ ق) آموزههاي فقهي و عملي مخصوص به خود نداشتند و از فقه رايج اهل سنّت پيروي ميکردند. اغلب مردم کوفه، حتّي در زمان امام صادق عليه السلام و پس از آن، از ديدگاههاي فقهي ابو حنيفه، سِفيان ثوري و ابن ابي ليلي پيروي ميکردند. ۵
به هرحال در زمان امام باقر و صادق عليهما السلام اوّلين گامهاي تشيع اعتقادي به معناي پيروي از نظر و عمل امام برداشته شد و مکتب حديثي شيعه، از اين زمان شکل گرفت. موقعيت علمي اين دو امام بزرگوار سبب ميشد تا بسياري از علماي شيعه و اهل سنّت در محضر آنها حضور داشته باشند و از آنان حديث دريافت کنند. در اين ميان، مردم کوفه، شيفته اهل بيت عليهم السلام بودند. درباره علاقه کوفيان به امام باقر عليه السلام از هشام بن عبد الملک نقل شده است که ميگفت:
اين مرد (امام باقر عليه السلام) پيامبر کوفه است. ۶
اين نقل نشان ميدهد که مردم کوفه در اين زمان، امام باقر عليه السلام را پيشواي ديني و راهنماي خود در تشريع ميدانستند. همچنين، نقل شده است که وي تعبير «المفتون به أهل العراق» را براي آن حضرت به کار ميبرده است. ۷ در برخي نقلها نيز تعبير «إمام أهل العراق» براي آن حضرت به کار رفته است. ۸ مفتون، شيفتگي و علاقه فراوان را ميرسانَد و امام به معناي علم فراوان و پيشوايي در امور ديني است و براي پيشوايان مذهبي به کار ميرفته است. ۹
چنانکه ديديم، ديدگاه غالب بر مکتب فقهي اهل سنّت در کوفه، مکتب رأي بود. شيعيان تا دوران امام باقر عليه السلام هنوز مکتب خاصي در فقه نداشتند و اوّلين گامهاي شيعه در فقه، در زمان امام باقر عليه السلام برداشته شد. تنها با تلاشهاي فراوان امام باقر و امام صادق عليهما السلام بود که شيعيان، به تدريج، مباني فقهي مستقلي پيدا کردند.
1. ضحي الاسلام، ج۳، ص۲۷۸.
2. همان، ج۳، ص۲۸۰.
3. تاريخ الطبري، ج۵، ص۴۸۹.
4. اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۲۴ ؛ الکافي، ج۲، ص۲۰.
5. ر.ک: حصر الاجتهاد، ص۹۴؛ فرائد الاُصول، ج۴، ص۱۳۵.
6. الکافي، ج۸، ص۱۲۰؛ المناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۲۹.
7. تاريخ دمشق، ج۵۴، ص۲۷۹؛ سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۵.
8. الکافي، ج۶، ص۲۴۹.
9. مثلاً براي ابوحنيفه، ر.ک: المجدي في أنساب الطالبيين، ص۹۴؛ براي سفيان ثوري: الجرح والتعديل، ج۱، ص۶۶؛ براي ابن أبي داوود: تذکرة الحفّاظ، ج۲، ص۷۶۸.