247
اسلام‌ پژوهی در اسرائیل

موضوع مورد بحث، بی‌ربط و مبهم از کار در آمده است و ظاهر هم آن است که خودش از این مسئله بی‌خبر نیست.۱

شائول شاکد در مقاله دوازدهم (برخی مضامین ایرانی در ادبیات اسلامی) بر این باور است که بخش زیادی از فرجام‌شناسی و معادشناسی اسلامی، از منابع یهودی و مسیحی و بیشتر ایرانی، ریشه گرفته است. با توجه به عبارت «بخش زیاد» در کلام شائول شاکد، انتظار می‌رود که وی موارد فراوانی از نمونه‌ها و شواهد را برای ادعای خود ذکر کند؛ درحالی‎که تنها به یک حدیث منسوب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله - ‎که چندان اعتباری هم ندارد‎ - تمسک می‌جوید. در این حدیث، آمده است که سوگواری زیاد برای مرده، گذر او به جهان دیگر را مشکل می‌سازد.۲ شاکد، این مطلب را مشابه منع مویه و زاری بر مرده در دین زردشتی می‌داند که کشف تازه‌ای به شمار نمی‌رود. بحث‌های مرتبط با اقتباس معراج‌نامه‌های اسلامی از ارداویراف‌نامه هم چیز تازه‌ای به شمار نمی‌آید.

همه این‎گونه تطبیق‌های شتابزده را می‌شود از نگاه قائلان به گفتمان ابداعات هم‌ارز (تیپولوژیک) با واقعیت اقتباس تعابیر و نه مفاهیم، مورد انتقاد جدی قرار داد. مشکل اصلی آن است که شاکد و همفکران او، در گفتمان اخذ و اقتباس، به طور کلی هم در روش نقد تاریخی (در درون گفتمان خود) به نارسایی دچارند و هم از منظر نقد ادبی در نشان دادن دگردیسی‌های عناصر مورد ادعا در فرایند وام‌گیری، توانایی و کارآمدی لازم را ندارند و از سوی دیگر، به‎ویژه وقتی از اخذ و اقتباس مفاهیم دینی سخن می‌گویند، به طور اساسی، مقوله تجربه‌های دینی را نادیده می‌گیرند و بنا بر ظاهر اجازه نمی‌دهند حتی به فکرشان خطور کند که ممکن است انسان‌ها برای بیرونی کردن معارف و مشاهدات باطنی، تعابیر مشابه یا تا حدودی مشابه را به کار

1.. همان، ص۳۲۴.

2.. همان، ص۳۳۴ـ۳۳۵.


اسلام‌ پژوهی در اسرائیل
246

از انتقال اندیشه‌های زردشتی به دین اسلام سخن می‌راند و اندیشه ساده، عمومی و به طور کامل انسانیِ «اگر نیکی کنید، به خود نیکی کرده‌اید و اگر بدی کنید، در حق خود بدی کرده‌اید» را که در قرآن کریم، در آیه «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»۱ نیز آمده و امام علی علیه السلامنیز در حدیثی آن را به کار برده است، با تکلف بسیار مورد بحث قرار می‌دهد تا نشان دهد که فکر عرب‌ها به چنین مفهومی نمی‌رسیده و لزوماً باید آن را از منابع بیگانه گرفته باشند. شاکد با نقل حکایتی از کتاب النوابغ، نگاشته محمود زمخشری (۴۶۷۵۳۸ق)  که در آن موبدی در حضور مأمون عباسی عبارت «اگر نیکی کنم، به خودم کرده‌ام و اگر بدی کنم، باز به خودم کرده‌ام» را بیان کرده است، می‎کوشد تا ثابت کند که این موبد، این اندیشه را از قرآن کریم نگرفته است؛ بلکه آن را بنا بر سنت و پرورش زردشتی خود بیان کرده است؛ ولی ازآنجاکه نگارنده در بررسی خود در متون زردشتی، کلیشه مبنای این قول موبد را نمی‌یابد، با زحمت و دردسر فراوان به دنبال اسنادی دیگر می‌گردد. وی با تأکید بر عباراتی مانند «از بهر روان» و «روان خویش را»۲ در متون زردشتی، خواسته است پیشینه قابل اتکایی برای این قول موبد فراهم آورد. وی در این راستا، به‎ناچار ابتدا مفهوم انجام دادن کاری از بهر روان خود را عجیب خوانده و گفته است که این عبارت در زمینه ایرانی درست فهمیده نشده است.۳ آن‎گاه برای درست فهماندن آن به ایرانیان، به تحلیل و تفسیرهای شگفت‌آوری دست می‌زند که نمونه خوبی است برای دردسرهای پژوهشگری که اول نتیجه می‌گیرد و سپس به دنبال سند می‌گردد.

از یک جهت، توضیحات گسترده شاکد درباره روان و مفهوم برای روان خود، قانع‌کننده نیست و از سوی دیگر، زحمت وی برای پیوند دادن واژه روانیگان با

1.. سورۀ اسراء، آیۀ ۷.

2.. شاکد، از ایران زردشتی تا اسلام، ص۳۱۸.

3.. همان، ص۳۱۹.

  • نام منبع :
    اسلام‌ پژوهی در اسرائیل
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3811
صفحه از 334
پرینت  ارسال به