احادیث اشاره دارند:
۰.عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَسْمَعُ الْحَدِیثَ مِنْک فَأَزِیدُ وَ أَنْقُصُ قَالَ إِنْ کنْتَ تُرِیدُ مَعَانِیهُ فَلَا بَأْسَ.
۰.عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی أَسْمَعُ الْکلَامَ مِنْک فَأُرِیدُ أَنْ أَرْوِیهُ کمَا سَمِعْتُهُ مِنْک فَلَا یجِیءُ قَالَ فَتَعَمَّدُ ذَلِک قُلْتُ لَا فَقَالَ تُرِیدُ الْمَعَانِی قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلَا بَأْسَ.۱
این دو روایت که از نظر سندی نیز صحیحالسند هستند، نشان میدهند چنانچه راوی تحفظ بر معنا داشته باشد در نقل روایت کافی است. جواز نقل روایت به این شکل همچنین بیانکننده این نکته است که مفهومسازی راوی به مفهومسازی معصوم خواهد انجامید؛ زیرا در غیر این صورت اجازه دادن به راوی در نقل به معنا در حقیقت خروج از جهانبینی معصوم بوده و نباید حجیت داشته باشد. در روایت دوم عبارت (فتعمد ذلک) نشان میدهد راوی قصد تحمیل جهانبینی خود را بر جهانبینی امام ندارد ولی در نقل الفاظ عاجز است. عبارت «تُرِیدُ الْمَعَانِی قُلْتُ نَعَمْ» نیز نشان میدهد راوی قدرت بر تحفظ بر معانی دارد.
این دسته از راویان در نقل به معنا دو گونه رفتار کردهاند. گاه راوی اولویتهای گزارشهای اولیه (گزارش معصوم) را حفظ میکند، اما موارد ثانویهای نظیر ساختار، قیود زمان و مکان را حفظ نمیکند. به بیان دیگر راوی قصد تحفظ بر اولویتها را دارد، اما از تحفظ بر آنها ناتوان میماند.
گاه راوی بخشی تفسیری بر روایت میافزاید که آن را از همان متن روایت اولیه استنباط کرده است؛ به گونهای که تمامی کسانی که این روایت و تفسیر آن