87
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

مفهومی نظیر «تأثیر عاطفی، تماس مادی است» یا «نگرش‏ها مردم‏اند»۱ نشان داده‏اند که نسبتی با ادعاهای پوزیتویست‏های منطقی ندارند. این ادعا که درک تمامی معارف انتزاعی یا غیرانتزاعی مبتنی بر مفاهیم حسی‏اند با ادعای پوزیتویست‏ها که مفاهیم انتزاعی فلسفی، اخلاقی و دینی را بی‏معنا می‏دانند، بسیار متفاوت است. چنانچه معناشناسان شناختی این دسته از معانی را بی‏معنا می‏دانستند، برای فهم آنها تلاشی نمی‏کردند و مبنای حسی نمی‏ساختند.

معناشناسی شناختی و قرینه‏ها

دانشمندان علم تفسیر و حدیث همواره یکی از پیش‏نیازهای فهم صحیح متون دینی را گردآوری قرینه‏ها دانسته‏اند؛ زیرا دستیابی به مقصود اصلی که آن را ظهور تصدیقی می‏نامند، بدون اتکای بر قرائن ممکن نیست. قرینه به معنای امری است که همراه کلام می‏آید و مخاطب را در دستیابی به مراد جدی متکلم راهنمایی می‏کند.۲ شرایط مکانی و زمانی متن همواره این استلزام را در پی خواهد داشت تا برای فهم مقصود در پی قرائنی باشیم که در درون متن یا خارج آن وجود دارند و بدون توجه به آنها هرگز نخواهیم توانست تا برداشت صحیحی از متن ارائه دهیم. برداشتی که مطابق با مراد جدی متکلم باشد.

قرائن از جهات مختلف دسته‏بندی‏های گوناگونی نیز دارند؛ نظیر قرائن متصل و منفصل، لفظی و غیرلفظی، معینه و صارفه، شخصی و نوعی، عرفی و عقلی. هر دسته کارکرد خاصی در روشن شدن معنای اصلی متن بر عهده دارد. معناشناسی شناختی تمامی قرائن زبانی را به رسمیت می‏شناسد و برای دستیابی به مفهوم‏سازی‏های متن از آنها بهره می‏گیرد؛ زیرا راه رسیدن به مراد گوینده را از

1.. ر.ک: گیررتس، نظریه‏های معنا‎شناسی واژگانی، ص۴۲۹-۴۳۰.

2.. فرهنگنامه اصول فقه، ص۶۳۰؛ همچنین ر.ک: جرجانی، التعریفات، ص۷۵.


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
86

بی‏معنا قلمداد می‏کند، تقویت نمی‏شود. تجربه‏گرایان یا پوزیتویست‏ها گزاره‏هایی را معنادار می‏دانند که بتوان آنها را اثبات، ابطال یا تأیید تجربی کرد. حال آیا ارجاع معنا در معناشناسی شناختی به تجربه، همان تجربه‏گرایی افراطی پوزیتویستی نیست؟

پاسخ این است که معناشناسی شناختی را در حقیقت باید نقطه مقابل دیدگاه پوزیتویست‏ها در نظر گرفت؛ زیرا معناشناسان شناختی، برخلاف پوزیتویست‏های منطقی، به تصریح بیان کرده‏اند که مفاهیم به دلیل ارجاع به تجربه‏های انسان ذاتاً معنادارند.۱ با توجه به اینکه تجربه‏های انسان را شامل تمامی تجربه‏های حسی و انتزاعی دانستیم مفاهیمی که مبتنی بر آنها هستند نیز معنادار خواهند بود. افزون بر این معناشناسان شناختی طرحواره‏هایی را نام می‏برند و از آنها به عنوان امور معنادار یاد می‏کنند که از دیدگاه پوزیتیویست‏ها از امور فلسفی شمرده می‏شوند و بی‏معنا هستند. از جمله این طرحواره‏ها می‏توان طرحواره‏های چرخه، فرایند، باز ایستادن از موجودیت و عمل علّی را نام برد.۲ همچنین نظریه‏های استعاره مفهومی، فضاهای ذهنی و تلفیق مفهومی نشان می‏دهند که سازوکار معنادار بودن مفاهیم غیرحسی در نزد معناشناسان شناختی چگونه است و انسان چگونه معانی امور غیرحسی را درک می‏کند.

زمانی که معناشناسان شناختی استعاره را از جایگاه زبانی آن به یک جایگاه مفهومی ارتقا بخشیدند، در حقیقت عملاً نشان داده‏اند که تمامی امور مفهومی فلسفی، اخلاقی و دینی را بدون معنا نمی‏دانند بلکه با ارجاع آنان به امور حسی آنها را ملموس‏تر ساخته‏اند. معناشناسان شناختی با بررسی برخی استعاره‏های

1.. ر.ک: راسخ مهند، درآمدی بر زبان‏شناسی شناختی (نظریه‏ها و مفاهیم)، ص۴۹.

2.. گیررتس، نظریه‏های معنا‎شناسی واژگانی، ص۴۲۶-۴۲۷.

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4385
صفحه از 369
پرینت  ارسال به