رابطه مفهومسازی و واقعیت
ارتباط متون مقدس از یک سو با مراد خداوند است و از سوی دیگر با صحنه بیرونی از واقعیت است؛ به نحوی که برای دیگران به تصویر کشیده میشود. با توجه به اصل بنیادین معناشناسی شناختی، یعنی مفهومسازی، انسان در مواجهه با متن تنها پردازش ذهنی متکلم را درک خواهد کرد و با واقع ارتباط مستقیم نخواهد داشت. بدینترتیب زمانی که در متن مقدسی نظیر قرآن خبر از واقعیتی داده میشود و یا حتی حکمی صادر میگردد، چگونه با واقع ارتباط مییابد؟ در احکام شرعی ممکن است واقع را همان مراد تشریعی الهی در نظر بگیریم اما در جایی که یک رخداد خارجی گزارش میشود اگرچه مراد جدی خداوند به دست میآید، اما واقع نشان داده نشده است. این در حالی است که بسیاری از آیات قرآن را وقایع تاریخی تشکیل میدهند -مانند تاریخ پیامبران - که اطلاع دقیق از واقعیت آنها مهم است؛ اما در این موارد با توجه اصل مفهومسازی ما به واقعیت آنگونه که رخ داده است دست نخواهیم یافت.
بر اساس ادعای معناشناسان شناختی، تنها مقداری از وقایع تاریخی را از متن در مییابیم که خداوند در اختیار ما قرار داده است و متن به همین مقدار واقعنمایی دارد. این درست است که ما از دریچه متن به تمام واقعیت و از تمامی زوایای آن دست نخواهیم یافت و تنها همان مواردی را خواهیم شناخت که در متن انعکاس مییابد. برای مثال زمانی که خداوند چیزی را برجسته میکند به معنای آن است که اراده کرده تا آن مورد برجسته دیده شود. غالباً در متن در پی آن هستیم که گوینده چه چیزی را قصد کرده و اینکه در واقع چه اتفاقی رخ داده از اهمیت اولیه برخوردار نیست.
در نهایت روش معناشناسی شناختی ادعا دارد که متن، بیانکننده تمام