از میان واژههای متعدد احاطه اصل قرار گرفته است و نه واژههای دیگر؟ پاسخ این پرسش در سه مرحله داده میشود.
مرحله اول: تنها واژهای که در متن مؤسس یعنی قرآن آمده و به توصیف علم پرداخته احاطه است و سایر واژهها در متون تفسیری در حقیقت تبیین ویژگیها و زوایای همین مفهوماند؛
مرحله دوم: تحلیل هر یک از مفاهیمی که در توصیف علم آمده مانند ضبط، تبیینی از مفهوم احاطه است. یعنی رابطه مسیر پیما و مرزنما در احاطه و ظرفیت نماسازی شده است.
مرحله سوم: استفاده از الگوی پیشنمونه است. فرض کنیم تمامی مفاهیم پیشگفته یعنی «حوایه»، «احاطه»، «ضبط»، «تقسیم»، «تجزیه»، «تقدیر»، «تصور»، «ترکیب»، «تشبیه» و «تمثیل» در عرض هم باشند؛ به این معنا که هیچیک اصل و دیگری فرع نباشد. مانند اعضای مقوله پرنده شامل گنجشک، کبوتر و عقاب و سایر پرندگان که هم طراز در نظر گرفته میشوند، به همین ترتیب مفاهیم هم طراز احاطه در کنار یکدیگر هم طراز در نظر گرفته شوند. در این صورت لازم است یکی از نمونهها به عنوان پیشنمونه در مرکزیت مقوله قرار گیرد تا بتواند محور تشکیل مقوله و نماینده مقوله باشد.
برای تشکیل معنای پیشنمونهای به چهار دسته از شواهد زبانی نیاز داریم. این شواهد ملاکهایی در گزینش معنای مرکزی فراهم میآورند. همچنین این شواهد یک گروه اساسی از شواهدی را فراهم میآورند که یک معنا را از میان معانی متعدد برمیگزیند که دیگر معانی از آن معنا گسترش یافتهاند. این شواهد عبارتاند از:
نخستین معنایی که مورد تصدیق قرار گرفته است؛