از آن معنا گسترش یافتهاند. این شواهد عبارتاند از:
۱. نخستین معنایی که مورد تصدیق قرار گرفته است؛
۲. تفوق در شبکه معنایی؛
۳. روابط معنایی با معانی دیگر؛
۴. سهولت پیشبینی توسعه معنایی.
یکی از معانی که ممکن است معنای مرکزی باشد، نخستین معنای تاریخی است. در حروف، نخستین معنا مؤلفهای بسیار مهم در شبکه معنایی به حساب میآید. برای مثال معنای واژه over یا «بالای» با شواهد تاریخی همخوان به نظر میآید. بنابراین طبق شواهد تاریخی این معنا، معنای مرکزی است.
بر اساس ملاک دوم معنای مرکزی معنایی است که معمولاً در ارتباط با معانی دیگر متفاوت به کار رفته است. برای مثال برخی معناشناسان با بهکارگیری دو اصل قبل پانزده معنای متفاوت برای حرف over برشمردهاند که از این میان هشت معنا به موقعیت قرار گرفتن مسیرپیما بر روی مرزنما مربوط میشوند که همان معنای بالا را تداعی میکند.
ملاک سوم به ارتباط با معانی دیگر مربوط میشود. در این مثال کل حروف دستههای خاصی از حروف مجموعههای متقابل را تشکیل میدهند که ابعاد مختلف مکانی را تقسیم میکنند. مثل over, above, under, below و بالاخره معنای مرکزی بر پایه نوع خاصی از صحنه مکانی تکرارشونده قرار دارد. این صحنه مکانی که یک مسیرپیما را با مرزنما در یک هیئت مکانی هندسی ارتباط میدهد، پیشصحنه نام دارد. مانند مفهوم «بالا» که رابطه قرار داشتن مسیرپیما بر روی مرزنما را نشان میدهد. پیشصحنه با طرحواره تصویری لیکاف تفاوت دارد؛ چراکه پیشصحنه با صحنه مکانی متفاوت و مجزایی ارتباط یافته است.۱