هستند که جنبههای روشن و نزدیکتر قلمرو مبدأ را نشان میدهند. همچنین احکامی که از قلمرو مبدأ به قلمرو مقصد نگاشت مییابند باید همگانی باشند. مقصود این است که غالب انسانها برداشتی خاص داشته باشند؛ اگرچه برخی افراد و به صورت نادر با این برداشت مخالف باشند. در این صورت وجود این ویژگی، نگاشتی عام از حوزه مبدأ به حوزه مقصد راه مییابد.
برای نمونه در استعاره «جهاد در راه خدا تجارت است» ویژگیهایی از قلمرو مبدأ برجسته میشوند که در معامله و تجارت نزدیکتر به ذهن هستند و به صورت همگانی معمولاً مردم از آنها آگاهی دارند و برای آنان پوشیده نیست؛ مانند: خریدار و فروشنده، کالا و عوض، عقد قرارداد و مانند آنها اما مواردی که در تجارت از مقدمات دور و یا مباحث بسیار خاص و حرفهای به شمار میآیند، پنهان میشوند؛ نظیر اختیار فسخ قرارداد، شرایط و انواع آن. این اصل را دانشمندان علوم بلاغی اسلامی نیز با عنوان معیارهای علاقه در استعاره مطرح ساختهاند.
بر اساس آنچه آنان در معیار علاقات در استعاره مطرح میکنند، مطلق مشابهت و مجاورت یا سببیت معیار تجویز استعاره نیست بلکه نوع خاصی از علاقات که مورد قبول عرف باشد ملاک برقراری نگاشتها خواهد بود:
إن المقتضی للتجوز لیس مطلق المشابهة و المجاورة و السببیة بل نوع خاص منها یقبلها الذوق السلیم و الطبع المستقیم و هو ما کان مأنوساً فی نظر العرف.۱
بنابراین در استعاره، آنچه میتواند از قلمرو مبدأ به قلمرو مقصد نگاشت یابد از طریق عرف و طبع افراد در شناخت قلمروی مبدأ به دست میآید و سایر