255
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم

در برخورد شیعیان با آیات قرآن و احادیث نبوی مذمت‌کننده کتمان، بروز می‌کند. برای مثال این آیه را در نظر بگیرید: «کسانى که نشانه‌های روشن و رهنمونى را که فروفرستادیم، پس از آن‌که‌‌‌ آن‌ها را براى مردم در کتاب بیان کردیم، کتمان می‌کنند، خدا و لعنت‏کنندگان لعنتشان مى‏کنند» (سوره بقره، آیه ۱۵۹). مفسران اهل سنت اغلب چنین توضیح می‌‌دهند که این آیه به یهودیان و مسیحیان اشاره می‌‌کند که گرچه حقیقت را می‌‌دانستند اما نبوت محمد [صلی الله علیه و اله] را کتمان می‌‌کردند،۱ و این تفسیر در منابع شیعی نیز آمده است.۲ اما مفسران شیعی علاوه بر آن، دو تفسیر دیگر را نیز بیان می‌‌کنند: نخست آن که آیه به کسانی اشاره دارد که هنگامی که در قبر توسط دو فرشته نکیر و منکر مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند، در حقوق پیامبر [صلی الله علیه و اله] (و تلویحاً، اهل بیتش) تردید می‌‌کنند؛۳ و دوم آن که آیه به افرادی اشاره دارد که پس از برداشته شدن تقیّه و هنگامی که علنی ساختن حقوق محمد [صلی الله علیه و اله] و علی [علیه السلام] یک تکلیف می‌‌شود،‌‌‌ آن‌ها را کتمان می‌‌کنند.۴ هر سه این تفسیرها وظیفه علنی‌‌سازی را به واسطه یکی از این سه حالت محدود می‌‌سازند: نسبت دادن آن تنها به یهودیان و مسیحیان، اشاره به وضعیتی در این دنیا که دیگر تقیّه مجاز نیست، اشاره به آخرت.

در برخورد عملی شیعیان با این حدیث نبوی می‌‌توان روند مشابهی را مشاهده کرد: «هر کس از علمی که دارد، سؤال شود اما آن را کتمان نماید، (در روز قیامت) لگامی از

1.. مانند طبری، جامع البیان، ج۲، ص۵۲ـ۵۶.

2.. عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۷۲، ش۱۴۰؛ و به نقل از آن، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۱. روایات شیعی به همین نحو آیه ۴۲ سوره بقره را ناظر به گروهی از یهودیان تفسیر می‌کنند که نبوت محمد[ صلی الله علیه و اله] و امامت علی‌[ علیه السلام] را عامدانه کتمان می‌کردند (عسکری، تفسیر، ص۹۳؛ و به نقل از آن، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۹۲-۹۳). هم‌چنین ر.ک: عسکری، تفسیر، ص۲۴۶-۲۴۷ (سوره بقره، آیه ۱۴۷)، رجب البرسی، مشارق أنوار الیقین، ص۱۵۱؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۶۱ (ذیل سوره بقره، آیه ۱۴۶).

3.. عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۷۱، ش۱۳۸؛ و به نقل از آن، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۷۰.

4.. عسکری، تفسیر، ص۲۳۷ (ذیل سوره بقره، آیه ۱۵۹).


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
254

باشد که علم فوق بشری ‌‌امام باید تنها با افراد منتخب معدودی در میان گذاشته شود. (توجه داشته باشید که این حدیث به حوادث آینده اشاره می‌‌کند که آگاهی از‌‌‌ آن‌ها حق انحصاری ‌‌امام است).

شاید برجسته‌‌ترین مثال از دشواری تشخیص نوع تقیّه مورد اشاره، در آن دسته از احادیثی یافت شود که در‌‌‌ آن‌ها ائمه [علیهم السلام] تقیّه را رکن اساسی دین توصیف کرده‌‌اند: «کسی که تقیّه ندارد، ‌‌‌‌ایمان ندارد»؛۱ «کسی که از تقیّه دست بکشد مانند کسی است که نماز را ترک کرده باشد»؛۲ «کسی که به تقیّه پای‌بند نباشد و از ما، در مقابل عوام الناس فرومایه محافظت نکند، از ما نیست»؛۳ «نُه‌دَهم ‌‌‌‌ایمان در تقیّه است»؛۴ «تقیّه سپر (جُنَّه) مؤمن است؛ اگر به واسطه تقیّه نبود، خداوند عبادت نمی‌‌شد».۵ ممکن است حداقل در برخی از این سخنان، منظور ائمه [علیهم السلام] تقیّه احتیاطی بوده و هدف‌شان تأکید بر اهمیت آن از طریق بالا بردن آن تا حد یک عقیده بوده است، اگرچه می‌دانستند که رکن همیشگی مکتب تشیع نیست؛۶ با این حال این سخنان را می‌‌توان اشاره‌‌ای به وظیفه کتمان ‌‌‌عقاید محرمانه مکتب تشیع تحت هر شرایطی، دانست.

۴. سرپوش گذاردن در مقابل ترویج

میان نیاز به کتمان ‌‌‌‌ایمان و تأکید بر ابراز آن، تضادی آشکار وجود دارد. این تضاد،

1.. لا إیمان (نسخه بدل: لا دین) لمن لا تقیّه له (عیاشی، التقیّه؛ و به نقل از آن، طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۴۸؛ و ارجاعات موجود در Kohlberg, "Taqiyya", p. ۳۹۶b).

2.. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص۳۵۸.

3.. شیخ طوسی، أمالی، ج۱، ص۲۸۷.

4.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۷، ش۲.

5.. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص۲۲۷.

6.. کلام صادق‌[ علیه السلام] خطاب به معلّی‌بن‌خُنَیس («تقیّه دین ماست»، و ...) را باید به این صورت فهم کرد.

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2662
صفحه از 302
پرینت  ارسال به