۵۳۵ق/۱۱۴۱م و ۶۷۵ق/ ۷-۱۲۷۶م نگاشته شده است.
تحول دیگر، شیفتگی فزاینده متکلمان مختلف به اندیشه فلسفی ابن سینا (د. ۴۲۸ق/۱۰۳۷م) بود. گرچه به طور سنتی، متکلمان با تمامی اصول فلسفی متضاد با دیدگاههای کلامی خود مخالفت میکردند، اما تا زمانی که احتمال تطبیق اصطلاحات فلسفی و حتی عناصر تعالیم فلسفی با اصول کلامیشان وجود داشت به پذیرش هرچه بیشتر آنها تمایل داشتند.
نویسندگان متأخر نظیر شهرستانی و ابن قِفطی، ابوالحسین بصری را که فلسفه و علوم را ظاهراً با ابوعلی بن سَمح مسیحی خوانده، عمیقاً متأثر از برداشتهای فلاسفه دانستهاند؛ هرچند این دیدگاه در میان محققان امروزی مورد تردید قرار گرفته و یقیناً تحقیق بیشتری میطلبد.
میتوان تأثیر سنت فلسفی را به آسانی در کتاب فخرالدین رازی (د. ۶۰۶ق/۱۲۰۹م) یافت؛ که ابداعات سلَفش یعنی غزالی (د. ۵۰۵ق/۱۱۱۱م) و آنچه ابن خلدون «روش امروزیان» (طریق المتأخرین) در کلام اشعریان نامیده بود، را از طریق ترکیب آزادانه مفاهیم و اصطلاحات فلسفی و کلامی، کاملاً بسط داد، و در نتیجه شهرت یافت. با این همه رازی، به رغم پذیرش مؤلفههای سنت فلسفی، با حفظ دیدگاههای سنتی اشعری، معمولاً نگرش انتقادی شدیدی نسبت به آراء بنیادین فلسفی نشان میدهد؛ البته کتاب المباحث المشرقیة او که در جوانی آن را نوشته و در آن غالباً از دیدگاههای فلسفی استادش ابوالبرکات بغدادی (د. پس از ۵۶۰ق/۱۱۵۲م) پیروی میکند، یک استثناء است.
ویژگی عجیب دیگر مسلک کلامی رازی این است که غالباً برداشتهای کلامی ابوالحسین بصری را پذیرفته و آنها را به گونهای اصلاح و تفسیر میکند که مؤید دیدگاه اشعری، و نه معتزلی، باشند.
دلیل آن این است که رازی زمانی، برهه نسبتاً اولیه زندگی خود را در خوارزم