سرپوش گذاشته شده، و حادثه به فراموشی سپرده میشود. این همان روندی است که در مورد انتصاب علی [علیه السلام] رخ داد؛ تنها یک گروه (یعنی طرفداران علی [علیه السلام]) بودند که شیطان بر آنان تسلطی نداشت، و به حقیقت پایبند بودند. خزّاز بر تفاوت میان سرپوش گذاشتن به این صورت و دروغ (کذِب) تأکید میکند: دروغ، دانسته و عامدانه بیان میشود، در حالی که سرپوش گذاشتن زمانی است که مردم به این فکر سوق داده میشوند که عقاید دروغینی که تا کنون داشتهاند، در واقع درست هستند.۱
شریف مرتضی نظریه نسبتاً متفاوتی دارد. استدلال وی این است که سرپوش گذاشتن میتواند ناشی از طرح باورهای دروغین (شُبَه) باشد. وانگهی به باور مرتضی ممکن است برخی شاهدان یک ماجرا تبانی کرده و بر آن سرپوش بگذارند. چنین تبانیای (تواطؤ) تنها در یک گروه کوچک میتواند رخ دهد. بر رویدادهای دارای شاهدان بسیار نمیتوان سرپوش گذارد، همانگونه که افرادی که دور از هم زندگی کرده و اهداف متفاوت و نگرشهای متضادی دارند، هرگز نمیتوانند برای شیوع یک دروغ واحد همدست شوند.۲
در مناسبتهایی که پیامبر [صلی الله علیه و اله] علی [علیه السلام] را در حضور تنها تعداد اندکی از صحابه جانشین خویش اعلام میکرد و همه آنها با علی [علیه السلام] مخالف بودند، میشد بر سخنان پیامبر [صلی الله علیه و اله]، با عدم نقل آنها، سرپوش گذاشت؛ اما شرایط سخنانی که در اجتماعات بزرگ بیان میشد چنین نبود.۳ سید مرتضی در مورد انتصاب علی [علیه السلام] صحابه را به سه گروه تفکیک میکند: اول، تعداد نسبتاً اندکی از قریش که هدفشان محروم ساختن علی [علیه السلام] از حقوقش بود و لذا انگیزهای
1.. خزّاز، کفایة الأثر، ص۳۱۴.
2.. سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ص۱۱۰-۱۱۲. همچنین ر.ک: شیخ صدوق، الإمامة، ص۱۰۰؛ ابن قبه، النقض؛ و به نقل از آن، شیخ صدوق، کمال الدین، ص۵۳. در مورد متن ابن قبه ر.ک:
Modarressi, Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shī‘īte Islam: Abū Ja‘far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shiite Thought, p. ۱۵۰ (Arabic) = p. ۱۶۰-۱۶۱ (English).
ابن قبه در کتاب خود با عنوان نقد کتاب الإشهاد از استدلالهای مشابهی استفاده میکند؛ ر.ک:
Modarressi, Crisis and Consolidation in the Formative Period of Shī‘īte Islam: Abū Ja‘far ibn Qiba al-Razi and His Contribution to Imamite Shiite Thought, p. ۱۶۹.
3.. سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ص۱۱۰.