۳. مکتب تشیع در دوران مغول۱
میشل ام. مازاوی
ترجمه رسول احمدی
مقدمه
تاکنون تحقیق کاملی در مورد وضعیت دینی جهان اسلام در دوران مغول صورت نگرفته است.۲ خانهای مغول تا مدتها التزامی به امور مذهبی نداشتند و
1.Shīʿīsm under The Mongols.
2.. نخستین تلاش برای بررسی مسائل دینی در عصر مغولان را منوچهر مرتضوی در دو مقاله انجام داد: «دین و مذهب در عهد ایلخانان ایران»، نشریه دانشکده ادبیات، تبریز، دوره ۱۰، ش۱، ص۱۷-۸۰؛ «تکمله بر مقاله دین و مذهب در عهد ایلخانان ایران»، همان، دوره ۱۱، ش۲، ص۱۶۰-۱۸۴. مرتضوی، در خلال سخن گفتن از «تمایل غازان به مکتب تشیع» (ص۴۵ و پس از آن) و «تشیع سلطان محمد خدابنده» (ص۴۸ و پس از آن)، در آنچه که ظاهراً یک فصل خاص پیرامون مکتب تشیع در دوره ایلخانی است، از «حافظ ابرو، مجمع التواریخ، نسخه خطی، کتابخانه ملک، تهران» استفاده کرده است (کتاب ابرو توسط فصیحی خوافی، مجمع التواریخ السلطانی نام گرفت و در ۸۲۹-۸۳۰/۱۴۲۶-۱۴۲۷ به انجام رسید. ر.ک: Browne, LHP, III, p. ۴۲۵, and Rieu, Pers. Cat., p. ۴۲۲a. ابرو، طبق مجلس هشتم از کتاب مجالس المؤمنین، شافعی بوده است. ر.ک: ارجاع موجود در نخستین مقاله مرتضوی، ص۷۰). عنوان مقاله دیگری از مرتضوی، «تصوف در دوره ایلخانیان» است که در همان نشریه، دوره ۹، ص۲۹۷-۳۳۷ چاپ شد. از آن زمان به بعد، مرتضوی تمامی این آثار و نیز مطالب دیگری را در قالب کتاب بازنشر کرد: تحقیق دربارۀ [دوره] ایلخانان ایران: دین و مذهب، تصوف، تاریخنویسی، مقلدین شاهنامه. مصطفی طه بدر در کتاب خود مغول إیران بین المسیحیّة و الإسلام، یکی از ابعاد معضلات دینی در دوره ایلخانی، یعنی معضل تلاشهای غرب برای جلب نظر خانهای مغول نسبت به مسیحیت را به بحث گذارده که البته هم خود بحث و هم کتابنامه آن در نهایتِ نابسندگی هستند؛ زیرا تصویر شرایط داخلی آن زمان ایران به طور کلی نادیده گرفته شده است. اکنون باید به فصل هفتم، یعنی «Religion under the Mongols» (در The Cambridge History of Iran, Volume ۵, The Saljūq and Mongol Periods, ed. J. A. Boyle, Cambridge, ۱۹۶۸, p. ۵۳۸-۵۴۹)، نوشته استاد زبان فارسی در دانشگاه ناپل، اِی. بوزانی (A. Bausani) اشاره کرد. وی با عباراتی مانند «گرایش به مکتب تشیع در بسیاری از محافل بیش از همه ناشی از تصوف بود، که در این عصر بسیاری از ویژگیهای جالب شیعی را آشکار کرد» (ص۵۴۵) و «به هر حال، تصوف با آب و رنگی شیعی، خصوصاً با لحاظ تحولات بعدی، مهمترین شاخص در ایران در این دوره است» (ص۵۴۷)، استدلال اقامهشده در این فصل را تبیین کرده است. کتاب قبلی بوزانی (Persia Religiosa: da Zaratustra a Bahâ’u’llâh, Milan, ۱۹۵۹) نقطه عطفی در سبک او محسوب میشود.