از قبیله عِجل «کاملاً به تابعیت پارسی درآمده بودند».۱ رهبران شیعی متعددی با این قبیله روابطی داشتند. مغیره بن سعید گرچه از قبیله عِجل بود، اما یکی از پناهجویانِ خالد بن عبداللّه قَسری (از قبیله بَجیله) شده بود؛ گاهی گفته میشود ابومنصور از قبیله عِجل بوده (اگرچه نوبختی میگوید به قبیله عبدالقیس تعلق داشته) و ابومسلم رهبر عباسیان، مولای عِجل بوده و گفته شده تباری پارسی داشته است.
در بررسی گذرِ مفاهیم شیعی از محملهای عربی به پارسی، باید در هم آمیختن این دو فرهنگ با یکدیگر، که از دورانهای پیش از اسلام آغاز شده بود، مد نظر باشد. این تعامل فرهنگی مثلاً از اسکان ۴۰۰۰ پارسی از دیلم در کوفه به عنوان مسلمان، بسیار مهمتر است، ۲ زیرا اینها خود را از جمعیت اصلی پارسیان، جدا میدانستند و عنصر پارسی در زبان قرآن و اشعار پیش از اسلام شاهدی بر این تعامل است.۳ همچنین به رغم عرب شدن پارسیان در جنوب عربستان، اعراب آنجا نیز، هرچند به میزان کمتری، از پارسیان اثر پذیرفته بودند. در میان موالی مسلمانان در بدر، دو نفر با اصل و نسب پارسی حضور داشتند، ۴ و «نذر بن حارث» از مشرکان مکه، آگاهی خاصی از دانش پارسی داشت که در انتقاداتش بر محمد[صلی الله علیه و اله] از آن استفاده میکرد.۵
۳. دوره آرامش و قیامهای بعدی
بهکارگیری گسترده نام کیسانیه نشانگر این حقیقت است که در اواخر دوره بنی امیه،
1..Goldziher, RHR, xliii, p. ۲۳ ; cf. JAOS, xxix, p. ۸۰ n.
2.. بلاذری، ص۲۸۰؛ Al-Balādhurī, Futūḥ al-Buldān, tr. P. K. Hitti, i, p. ۴۴۰ f.
3.. Cf. Jeffery, The Foreign Vocabulary of the Qur’an, p. ۱۴-۱۶.
4.. Muḥammad at Medina, p. ۳۴۴, nos. ۲, ۵; perhaps also no. ۱۱.
5.. Ibn Hishām, Sīrah, ed. F. Wüstenfeld, p. ۱۹۱ f., ۲۳۵.